پارت ۱ ( زندگی من 🩰 )
پارت ۱ ( زندگی من 🩰 )
سلام من املی هستم و این زندگی منه...
داشتم برای مدرسه آماده میشدم ، من تازه مهاجرت کردم و اولین روزه مدرسمه ، رفتم داخل کلاس زنداییم معلم مونه من اولین کسی هستم که وارد کلاس شدم و چون هیچ دوستی نداشتم یه گوشه نشستم و هیچ کاری نکردم 🙂
بعد چند دقیقه یه پسر کیوت وارد شد و گفت سلام خانوم ( منظورش زنداییم بود ) بعد زنداییم گفت ـ مکس ـ ( اسم پسره ) املی ، من یه دقیقه میرم کار دارم ☺️
بعد وقتی منو مکس تو کلاس تنها بودیم یه پسر مو مشکی جذاب اومد تو و مکس داد زد ... ( لوکااااااااااا! ) و دوید پیشش و محکم زد تو سرش ! انگار دوستای صمیمی بودن ! بعد زنداییم اومد و لوکا رو به زنداییم کرد و گفت سلام خانوم ☺️ و پشت سرش دونفر بودن یه پسر و یه دختر اسمشون ( میا ) و ( جک ) بعد هم کلاس شروع شد ...
و تموم شد 😐
من هم یه گوشه بودم و هیچ کس با من نبود و آخر کلاس یه نامه به ( میا ) دادم و با زنداییم تا خونه رفتم
پایان ... 🍓
سلام من املی هستم و این زندگی منه...
داشتم برای مدرسه آماده میشدم ، من تازه مهاجرت کردم و اولین روزه مدرسمه ، رفتم داخل کلاس زنداییم معلم مونه من اولین کسی هستم که وارد کلاس شدم و چون هیچ دوستی نداشتم یه گوشه نشستم و هیچ کاری نکردم 🙂
بعد چند دقیقه یه پسر کیوت وارد شد و گفت سلام خانوم ( منظورش زنداییم بود ) بعد زنداییم گفت ـ مکس ـ ( اسم پسره ) املی ، من یه دقیقه میرم کار دارم ☺️
بعد وقتی منو مکس تو کلاس تنها بودیم یه پسر مو مشکی جذاب اومد تو و مکس داد زد ... ( لوکااااااااااا! ) و دوید پیشش و محکم زد تو سرش ! انگار دوستای صمیمی بودن ! بعد زنداییم اومد و لوکا رو به زنداییم کرد و گفت سلام خانوم ☺️ و پشت سرش دونفر بودن یه پسر و یه دختر اسمشون ( میا ) و ( جک ) بعد هم کلاس شروع شد ...
و تموم شد 😐
من هم یه گوشه بودم و هیچ کس با من نبود و آخر کلاس یه نامه به ( میا ) دادم و با زنداییم تا خونه رفتم
پایان ... 🍓
۱.۴k
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.