- دختره تو اوج ِ خواب و مستی میگفت :
- دختره تو اوج ِ خواب و مستی میگفت :
- من خواب نیستم ؛ من فقط خودم رو به خواب زدم .
چشمهام رو بستم و دارم توی خیالاتم زندگی میکنم .
بر خلافِ واقعیت ؛ مثلِ شنا کردن خلاف جهت ساحل ؛
به سمتِ بینهایت . من از ساحل میترسم ؛ از آدمهاش
میترسم ؛ از دوست داشتنهاش هم میترسم ؛ میترسم ،
میترسم ، من میترسم . . :)!
- من خواب نیستم ؛ من فقط خودم رو به خواب زدم .
چشمهام رو بستم و دارم توی خیالاتم زندگی میکنم .
بر خلافِ واقعیت ؛ مثلِ شنا کردن خلاف جهت ساحل ؛
به سمتِ بینهایت . من از ساحل میترسم ؛ از آدمهاش
میترسم ؛ از دوست داشتنهاش هم میترسم ؛ میترسم ،
میترسم ، من میترسم . . :)!
۵۷۰
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.