چندپارتی جیمینـــــ۴

lastpart
جلسه تموم شد، همه رفته بودن و فقط من داخل شرکت بودم.وسایلمو جمع کردم خواستم برم سمت کتم ک دست یکی دور کمرم حلقه شد و با نزدیک کردن لباش ب گردنم باعث شد نقساشو احساس کنم.خیلی عادی سرمو برگردوندم، ولی با دیدنش چشمام گرد شد...
+آقای پارک؟
_آقای پارک ن، جیمین...
+حالت خوبه؟
_*سرشو نزدیکتر آورد و حلقه دستشو تنگ تر کرد*
_ات، چرا وقتی می‌دونی دوست دارم با رفتارات عظابم میدی؟
+*با درک شرایط پوزخندی زدی دستتو سمت دکمه لباسش بردی و دکمه ی دیگشم باز کردی و دستاتو گذاشتی تو جیبت*
_*از روی فشار چشماشو محکم رو هم فشارداد.خواستی بریم ک محکم چسبوندت ب میزت و دستاشو تو طرفت حسار کرد*
+*سرتو نزدیک صورتش بردی*
+فک کردی با این کارات میترسم، یا مثل دیوونه ها نگات میکنم تا ببوسیم؟
_شاید، ولی الان فقط دارم ب این فک میکنم ک اگر تا دو ثانیه دیگه نبوسیم تا آروم شم قول نمیدم بزارم چشمای هیز جونگچئون سرجاش بمونه.
+با ی بوسه آروم میشی؟
_*مثل بچه ها سرشو تکون داد و منتظر نگات کرد*
*و....
*آغاز بوسه ای ک با خودش رابطه ای واگعی رو ساخت شروع شد🥲*
__________________________________________________
بلایکین و بفالویین و بکامنتین فرزندانم...
میدونستین کامنتاتون بیشتر از لایکاتون بهم انرژی میده؟
شرطا برای چندپارتی بعدی_____بیست تا لایک، بیست تا کامنت