ازدواج اجباری p11

جیمین:الان میبینی عشقم
لنا:بگو دیگه*فوق لوس*
جیمین:قشنگه ؟
لنا:خیلی قشنگه ، مرسی عشقم
*لنا ویو *
ددیم برام یه انگشتر طلا خریده بود ، برای تشکر روی لباش یه بوسه گذاشتم .
جیمین:خودت سوپرایزمو فهمیدی که (صدای بم)
لنا:آره ددی
جیمین :لباستو در بیار
لنا:حتما
جیمین : دلم واسه لنا کوچولو تنگ شده
لنا:زود بخورش (اَیییییی 🤮🤮🤮🤮)
جیمین پ*وصی لنا رو خورد و بعد د*یکشو وارد لنا کرد
لنا:(جیغغغ)
لنا:عااااحححح
جیمین:باید تا صبح برام ناله کنی بیبی
لنا: تند تندتر تندتر آیییی
جیمین:عاااححححح
*از النا کشید بیرون*
جیمین نشست رو تخت تا لنا براش س*اک بزنه
جیمین :عاحححح ، چرا انقد دهنت داغه آااحححح
لنا:چقد خوشمزه ای
جیمین:آخ نه
لنا:عیب نداره ددی قورتش دادم
جیمین:بیا جلو میخوام ب*کنم ت*وت
لنا:من آماد دم (با صدای سکسی )
(خب دیگه تموم شد اون کارا)
*ویو جیمین*
من لنا باهم کردیم و رفتیم توی وان .
لنا:ددی
جیمین:جونم
لنا:ببین ما ۷ ساله که باهمیم و من تا حالا یک بارم حالت تهوع و علائم بارداری نداشتم .
جیمین:اشکالی نداره برو عمل کن
لنا:ببین من اصن بچه نمیخوام
جیمین:پس چرا این حرفو زدی عشقم
لنا:ببین من باید یه چیزی بهت بگم
جیمین:جانم
لنا:من ... من د دوست ندارم
جیمین:هععهعهه داری شوخی میکنی
لنا:من با تو شوخی دارم ؟🤨
جیمین:منظورت چیه دوست ندارم
لنا:من تورو فقط به خاطر پولت دوست دارم