کتابخانه عشق

"کتابخانه عشق"
part:¹⁸
تهیونگ:به هوش اومدی؟
یونا:چی شده
تهیونگ:داشتم میومدم بیرون که بی هوش روی زمین دیدمت
یونا:هی نکنه...
تهیونگ:چی
یونا:عوضیییی چطور تونستی از موقعیت استفاده کنی
تهیونگ:داری چی بلغور میکنیییی
یونا:تو...
تهیونگ:انقد هم آدم درمونده ای نیستم که بدون پول از یکی سواستفاده کنم البته تا حالا همچین کاری انجام ندادم
یونا:معلومه
تهیونگ:حالا هرچی...چرا اونجا خوابیده بودی و نیومدی داخل اتاقت؟
یونا:به تو ربطی نداره
تهیونگ:باشه راستی این اتاق مال شماست؟
یونا:آره
تهیونگ: خوبه پس منم می‌رم پیش بقیه توأم بخواب
یونا:میشه نری و پیشم بمونی؟
تهیونگ:آخه اون وقت فکر می‌کنی می‌خوام بهت تجاوز کنم
یونا:نه من بهت اعتماد دارم و می‌دونم که همچین آدمی نیستی
تهیونگ:همین دو دقیقه پیش داشتی بهم تهمت می‌زدی که هستم
یونا:اون مال دو دقیقه پیشه مهم الانه که نظرم عوض شد
تهیونگ:شب بخیر
داشت می‌رفت که دستشو گرفتم و با گریه گفتم
یونا:لطفا...می‌دونم الان با میونی و همچین درخواستی اشتباهه ولی از تنها موندن اونم تو تاریکی می‌ترسم
تهیونگ:چرا
یونا:نمی‌دونم
تهیونگ:خب میخوای چیکار کنم
یونا:کنارم بشین همین
تهیونگ:همین؟
یونا:آره
تهیونگ:باشه پس منتظر میمونم تا بخوابی و وقتی خوابت برد می‌رم
یونا:هروقت دخترا اومدن برو وگرنه اگه بری تو خواب هم می‌فهمم که رفتی و تنها شدم
تهیونگ:چقدر تو ترسویی
یونا:هی
تهیونگ:هیس...آروم بگیر بخواب
یونا: نمی‌تونم
تهیونگ:چرا
یونا:چون تو بهم زل زدی و باعث میشی خجالت بکشم
تهیونگ:خب پس رومو برمیگردونم
یونا:نه اون وقت فکر میکنم میخوای به جن تبدیل شی
خنده ای کرد
تهیونگ:بهونه ای بهتر از این پیدا نکردی؟
یونا:نه
یواش یواش چشاش بسته شد و خوابید داشتم می‌رفتم که دستمو گرفت و با حالت خواب‌آلود گفت
یونا:مگه با تو نیستم حق نداری بری
لبخندی زدم و پیشونیشو بوسیدم و کنارش نشستم
ادامه دارد...
بعد یک یا دو ساعت پست شدن پارت تو چنل روبیکا تو پیج ویسگون همون پارت رو میذارم پس برای زودتر خوندن فیک تو چنل روبیکام عضو شین!
لینک چنل روبیکام:
https://rubika.ir/fake_novel_bts
#فیک_بی_تی_اس #فیک #بی_تی_اس #تهیونگ #جونگکوک #جین #جیمین #جیهوپ #نامجون #شوگا
دیدگاه ها (۵)

"کتابخانه عشق"part:¹⁹صبح از همه زودتر بیدار شدم نگاهی به اطر...

"کتابخانه عشق"part:²⁰یونا:باشهدستم تو دستش بود و داشتیم قدم ...

"کتابخانه عشق"part:¹⁷شب بود و همه تو چادر جمع بودیممیون:خب.....

"کتابخانه عشق"part:¹⁶تهیونگ:وقتی از اتوبوس خارج شدم میون رو ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟐( یک روانی ) ویو جیمین ا.ت رو آوردن و توی زیر زمین عما...

پارت۱۴# حلقه_سکوت ویو تهیونگ * بعد از شستن ظرفا حسابی خسته ش...

پارت دوم خندیدن ماه 🌚🌙✨

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط