جین:من...من چیکار کردم
جین:من...من چیکار کردم
جیا:الان بخاطر کور بودن تو ا.ت روی تخت بیمارستانه میفهمی؟(داد)
یهو ی صدایی از پشت سرمون اومد
میسو:مامانی مریض شده(بغض)
رفتم نشستم رو به روش و آروم موهاش رو ناز کردم
جیا:ی کوچولو حالش بده
میسو:منو ببرید پیشش هق هق
جیا:باشه باشه گریه بیا بریم
دستش رو گرفتم و به سمت در رفتم که میسو گفت
میسو:بابایی بیا دیگه
جیا:عزیزدلم...
جین:بریم
ی چشم قره به جین رفتم و باهم رفتیم بیمارستان
(ویو ا.ت)
داشتم با پسرا میگفتم و میخندیدم که یهو در باز شد و جین و میسو اومدن تو حتما اومده حرف بارم کنه میسو بدو بدو اومد پرید بغلم
میسو:مامانی حالت خوبه؟(بغض)
ا.ت:آره پرنسسم حالم خوبه نگران نباش
میسو محکم بقلم کرد خیلی حس خوبی داشت یهو چشمم خورد به پسرا که داشتن خیلی ترسناک به جین نگاه میکردن جین خیلی معذب بود آروم گفتم
ا.ت:پسرا با نگاهتون خوردینش
شوگا:خب که چی ی عوضی حقشه
جین:من...من خیلی معذرت میخوام واقعا متاسفم که بهت اعتماد نداشتم
جیهوپ: ی سوال با معذرت خواهی تو ا.ت حالش خوب میشه؟
جین: ...
شرط:
۲۰ لایک
۲۵ کامنت
جیا:الان بخاطر کور بودن تو ا.ت روی تخت بیمارستانه میفهمی؟(داد)
یهو ی صدایی از پشت سرمون اومد
میسو:مامانی مریض شده(بغض)
رفتم نشستم رو به روش و آروم موهاش رو ناز کردم
جیا:ی کوچولو حالش بده
میسو:منو ببرید پیشش هق هق
جیا:باشه باشه گریه بیا بریم
دستش رو گرفتم و به سمت در رفتم که میسو گفت
میسو:بابایی بیا دیگه
جیا:عزیزدلم...
جین:بریم
ی چشم قره به جین رفتم و باهم رفتیم بیمارستان
(ویو ا.ت)
داشتم با پسرا میگفتم و میخندیدم که یهو در باز شد و جین و میسو اومدن تو حتما اومده حرف بارم کنه میسو بدو بدو اومد پرید بغلم
میسو:مامانی حالت خوبه؟(بغض)
ا.ت:آره پرنسسم حالم خوبه نگران نباش
میسو محکم بقلم کرد خیلی حس خوبی داشت یهو چشمم خورد به پسرا که داشتن خیلی ترسناک به جین نگاه میکردن جین خیلی معذب بود آروم گفتم
ا.ت:پسرا با نگاهتون خوردینش
شوگا:خب که چی ی عوضی حقشه
جین:من...من خیلی معذرت میخوام واقعا متاسفم که بهت اعتماد نداشتم
جیهوپ: ی سوال با معذرت خواهی تو ا.ت حالش خوب میشه؟
جین: ...
شرط:
۲۰ لایک
۲۵ کامنت
۸.۶k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.