ما تموم نمیشیم. ما توی قصه های هم کش میایم و وقتی بارون م
ما تموم نمیشیم. ما توی قصه های هم کش میایم و وقتی بارون میباره، یادمون میاد با گوگوش خونده بودیم "تو قشنگی مثِ بارون". ما روزهایی که آدم ها شبیه بارون قشنگ بودن رو دیدیم. از چی حسرتمون شه؟ ما قدر خودمون گذشته رو بردیم. حالا چاووشی میخونه "چه شب ها که یادِ تو بارون شد" و صدای بارون از پشت پنجره میاد. این شهر همه روزهاش، همه شب هاش بارونه. همه شب هاش ما وسط میدون نشستیم و سردمونه. برای همین من کف پاهامو می چسبونم به شوفاژ. برای اینکه سرما تا از تن آدم بره چندسال طول میکشه، ولی میره. میدونی؟ اگه شاملو میگه گل داد یاس پیر، پس حتمنی گل میده یاسِ پیر...
#نازنین_هاتفی #استوری #story
#نازنین_هاتفی #استوری #story
۳۱.۰k
۰۵ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.