تکپارتی درخواستی تهیونگ (مال سناریو که گفتم اگه دوست داشت
تکپارتی درخواستی تهیونگ (مال سناریو که گفتم اگه دوست داشتید تکپارتی میکنم)
موضوع اسلاید بعدی:
.
سلام ا/ته هستم و ۲۵ سالمه و ۲ ساله با ته ازدواج کردم
سلام ته هستم ۲۹ سالمه و۲ ساله با ا/ت ازدواج کردم
.
امروز به ته گفتم بریم بیرون که از شانس بدم وقتی رفتیم پاساژ اکس قبلیمو دیدم
به ته گفتم:ته این اکس قبلیم یونسوعه
ته اعصبانی شد و گف : از پیشم جم نمیخوری
.
فلش بک به موقعی که رسیدن به خونه
تو راه تهیونگ کلی سوجو خرید
و کلی وقتی رسیدیم خونه خورد
و گف :اکست از کجا میدونست تو کجایی (مست)
ا/ت: نمیدونم من از کجا بدونم
ته: بهم بگو (داد و اعصبانی و مست)
ا/ت: ته تو مستی
ته: من مست نیستم(مست )
و گرفتت و کلی کتکت زد
.
ا/ت ویو صبح
انقد درد داشتم وقتی پاشدم دیدم کل زمین خونیه اول رفتم دوش گرفتم و تمیزش کردم و کلا دیگه با تهیونگ هیچ حرفی نزدم
و ناهار رو درست کردم حالم خوب نبود بدن درد داشتم هی لباسم به زخمام میچسبید
.
ته ویو
صبح از خواب بیدار شدم هیچی یادم نمیومد اهمیت ندادم و رفتم تو دستشویی کارامو کردم و رفتم تو پذیرایی
دیدم ا/ته داره آشپزی میکنه رفتم از پشت بغلش کردم که جیع زد
ا/ت:بم دست نزن درد داره(جیغ)
ته:چ.چی.چیشده...
ا/ت : یادت نمیاد (گریه)
یهو همچی یادم اومد اینکه چطوری فرشتم رو زدم
ته :بیبی(بغض)من مست بودم
ا/ت:اهمیت ندادم و رفتم تویه اتاق و گرفتم خوابیدم
ته : وقتی اهمیت نداد قلبم شکست رفتم کلی پماد و خوراکی خریدم وقتی برگشتم تقریبا شب شده بود دیدم شام آمادس فهمیدم ا/ته درست کرده و رفته تویه اتاق
رفتم تو اتاق
ته:بیبی من خوابه؟
ا/ت:....
ته : متاسفام بابت کاری که کردم من مست بودم
رفتم بغلش و لباسشو درآوردم( منحرف🤣) بعد زخماشو اروم بوسیدم و روشون پماد زدم
ته:قول میدم دیگه همچین اتفاقی نمیوفته(بغض)ببخشید تایگر کوچولو(گریه)
بعد دوباره بوسیدت و بغلت کردو خوابیدین
و صبح خوراکی هارو بهت داد و بخشیدیش پایان❤😀
امیدوارم خوشتون بیاد❤
#تکپارتی
#سناریو
موضوع اسلاید بعدی:
.
سلام ا/ته هستم و ۲۵ سالمه و ۲ ساله با ته ازدواج کردم
سلام ته هستم ۲۹ سالمه و۲ ساله با ا/ت ازدواج کردم
.
امروز به ته گفتم بریم بیرون که از شانس بدم وقتی رفتیم پاساژ اکس قبلیمو دیدم
به ته گفتم:ته این اکس قبلیم یونسوعه
ته اعصبانی شد و گف : از پیشم جم نمیخوری
.
فلش بک به موقعی که رسیدن به خونه
تو راه تهیونگ کلی سوجو خرید
و کلی وقتی رسیدیم خونه خورد
و گف :اکست از کجا میدونست تو کجایی (مست)
ا/ت: نمیدونم من از کجا بدونم
ته: بهم بگو (داد و اعصبانی و مست)
ا/ت: ته تو مستی
ته: من مست نیستم(مست )
و گرفتت و کلی کتکت زد
.
ا/ت ویو صبح
انقد درد داشتم وقتی پاشدم دیدم کل زمین خونیه اول رفتم دوش گرفتم و تمیزش کردم و کلا دیگه با تهیونگ هیچ حرفی نزدم
و ناهار رو درست کردم حالم خوب نبود بدن درد داشتم هی لباسم به زخمام میچسبید
.
ته ویو
صبح از خواب بیدار شدم هیچی یادم نمیومد اهمیت ندادم و رفتم تو دستشویی کارامو کردم و رفتم تو پذیرایی
دیدم ا/ته داره آشپزی میکنه رفتم از پشت بغلش کردم که جیع زد
ا/ت:بم دست نزن درد داره(جیغ)
ته:چ.چی.چیشده...
ا/ت : یادت نمیاد (گریه)
یهو همچی یادم اومد اینکه چطوری فرشتم رو زدم
ته :بیبی(بغض)من مست بودم
ا/ت:اهمیت ندادم و رفتم تویه اتاق و گرفتم خوابیدم
ته : وقتی اهمیت نداد قلبم شکست رفتم کلی پماد و خوراکی خریدم وقتی برگشتم تقریبا شب شده بود دیدم شام آمادس فهمیدم ا/ته درست کرده و رفته تویه اتاق
رفتم تو اتاق
ته:بیبی من خوابه؟
ا/ت:....
ته : متاسفام بابت کاری که کردم من مست بودم
رفتم بغلش و لباسشو درآوردم( منحرف🤣) بعد زخماشو اروم بوسیدم و روشون پماد زدم
ته:قول میدم دیگه همچین اتفاقی نمیوفته(بغض)ببخشید تایگر کوچولو(گریه)
بعد دوباره بوسیدت و بغلت کردو خوابیدین
و صبح خوراکی هارو بهت داد و بخشیدیش پایان❤😀
امیدوارم خوشتون بیاد❤
#تکپارتی
#سناریو
۱۶.۷k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.