برای اولین بار بهش توی یه پیام متنی گفتمنمیدونم فک کنم
برای اولین بار، بهش توی یه پیام متنی گفتم"نمیدونم، فک کنم دلم برات تنگ شده"همینقدر بی مقدمه.
واقعا روز اولی که دیدمش فکر نمیکردم تا آخر عمرم حتی ذره ای به این بشر توجه کنم، یه آدم معمولی و بی اهمیت بود، و کمکم برام جالب شد، از سایش موقع راه رفتن عکس گرفتم و بنظرم خیلی بامزه بود اون عکس؛ دوسال بعد، درست وقتی که با هم لب ساحل نشسته بودیم ازش برای اولین بار یه عکس یهویی گرفتم و کلی ذوق کردم از اون عکس و براش فرستادم و گفتم ببین، من تنها کسی ام که دلش برات سوخید و حالا تو هم یه عکس با ساحل داری...
و حالا، چهار سال بعد از اون روزی که برای اولین بار اسمش به چشم و گوشم خورد، وقتی فکر میکنم برگردم هم ممکنه دیگه نتونم ببینمش و باهاش وقت بگذرونم، قلبم شدیدا غم رو به آغوش میکشه:)
دلم برات تنگ میشه بچه، برا روزایی که پیرهن هاوایی میپوشی، برا روزایی که پیرهن سفید و شلوار مشکی میپوشی، برا روزایی که تیشرت جیگری میپوشی یا حتی برا آخرین روز که کیت بارسا پوشیدی.
فکر کنم دلم برا خندیدن بهت وقتی رو صندلی های روبه روی انجمن خوابت میبرد هم تنگ بشه.
دلم حتی برای روزایی که به مدل موهات میخندیدم و میگفتم این که یه تره از موهات و ریختی رو صورتت جذابت نمیکنه و فقط شبیه استاد فلانی شدی هم تنگ میشه.
اوه پسر، تو نباشی فکر کنم عمرا نرم اتاق اساتید و باهاشون قهوه بخورم.
فقط امیدوارم اون رویای کودکانه که هممون دانشگاه تهران قبول شیم و دور هم باشیم و باز هم برای هم وقت بذاریم، شیرین باقی بمونه...
مراقب خودت باش دوست قشنگم❤
واقعا روز اولی که دیدمش فکر نمیکردم تا آخر عمرم حتی ذره ای به این بشر توجه کنم، یه آدم معمولی و بی اهمیت بود، و کمکم برام جالب شد، از سایش موقع راه رفتن عکس گرفتم و بنظرم خیلی بامزه بود اون عکس؛ دوسال بعد، درست وقتی که با هم لب ساحل نشسته بودیم ازش برای اولین بار یه عکس یهویی گرفتم و کلی ذوق کردم از اون عکس و براش فرستادم و گفتم ببین، من تنها کسی ام که دلش برات سوخید و حالا تو هم یه عکس با ساحل داری...
و حالا، چهار سال بعد از اون روزی که برای اولین بار اسمش به چشم و گوشم خورد، وقتی فکر میکنم برگردم هم ممکنه دیگه نتونم ببینمش و باهاش وقت بگذرونم، قلبم شدیدا غم رو به آغوش میکشه:)
دلم برات تنگ میشه بچه، برا روزایی که پیرهن هاوایی میپوشی، برا روزایی که پیرهن سفید و شلوار مشکی میپوشی، برا روزایی که تیشرت جیگری میپوشی یا حتی برا آخرین روز که کیت بارسا پوشیدی.
فکر کنم دلم برا خندیدن بهت وقتی رو صندلی های روبه روی انجمن خوابت میبرد هم تنگ بشه.
دلم حتی برای روزایی که به مدل موهات میخندیدم و میگفتم این که یه تره از موهات و ریختی رو صورتت جذابت نمیکنه و فقط شبیه استاد فلانی شدی هم تنگ میشه.
اوه پسر، تو نباشی فکر کنم عمرا نرم اتاق اساتید و باهاشون قهوه بخورم.
فقط امیدوارم اون رویای کودکانه که هممون دانشگاه تهران قبول شیم و دور هم باشیم و باز هم برای هم وقت بذاریم، شیرین باقی بمونه...
مراقب خودت باش دوست قشنگم❤
- ۵۸۲
- ۲۵ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط