پارت

پارت۴۱
جونگکوک کل راهرو هارو طی کرده بود و همش زیر لب میگفت
جونگکوک:جواب بده
تا بعد از چند دقیقه تهیونگ جواب داد
تهیونگ:سلام
جونگکوک:کجایی
تهیونگ:چرا همین الان رسیدم کره
جونگکوک:زودباش بیا بیمارستان سریع
تهیونگ:چرا
جونگکوک:حرف نزن فقط بیا
تهیونگ:باشه اومدم
و تهیونگ خیلی سریع خودشو به بیمارستان رسوند که جونگکوک و دید
جونگکوک:چه عجب بالاخره
تهیونگ:خیلی خب حالا جی را کجاست
جونگکوک:اتاق عمل
تهیونگ:چی
جونگکوک:نفهم بچه داره بدنیا میاد
تهیونگ:واقعا باورم نمیشه بالاخرههههه
جونگکوک:خب حالا بیابریم بالا مطمئنم اولین نفری که میخواد ببینه تویی
تهیونگ:باشه باشه بریم
وقتی رفتن بالا جی را رو از اتاق عمل آورده بودن بیرون و تهیونگ رفت توی اتاق و چهره رنگ پریده جی را رو دید
جی را توی تخت گمشده بود تهیونگ همین که نزدیک رفت پرستار بچه رو آورد توی اتاق و گذاشت کنار تخت جی را و بیرون رفت
تهیونگ کنار تخت نشسته بود و اشک میریخت و خیلی ناراحت بود که چرا انقدر به جی را ظلم کرده بود
جی را کم کم بهوش اومد و همین که چشاشو باز کرد با چهره تهیونگ مواجه شد
...............
دیدگاه ها (۰)

پارت اخرجی را باورش نمیشد که تهیونگ جلوشه گریش گرفته بود و گ...

فیک جدیدجین ائه دختری مهربون و خوشگله که وقتی ۱سالش بوده توی...

پارت ۴۰جونگکوک:کوچولوی من چیشده که داری گریه میکنی جی را:دلم...

پارت ۳۹چند روزی از این ماجرا گذشت و دیگه خبری از تهیونگ نبود...

نام فیک: عشق مخفیPart: 54ویو جیمین*بعد از چند دقیقه نفسش جا ...

دوست پسر دمدمی مزاج

پارت ۴۰ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط