فیک کوک
فیک کوک
*عشق پنهان *
پارت پنجم
رفتم خونه ودوش گرفتم و خوابیدم
فردای ان روز
لیا ویو
داشتم صبحانه میخوردم دینگ دینگ (مثلا صدای زنگ دره خاااا؟؟)
درو باز کزردن و دیدم لیناست!!
اومد تو و گفت
•دختر معروف شدییییییی رفت
دیگه مارو ادم حسااااب نمییییکنیییییییی؟؟؟؟
-چی؟؟ چه خبره مگههههه؟
•استوری کوکو ببیننننننن
-استوری کوک رو که دیدم یخ زدم
عکس من و اعضا بود و زیرش نوشته بود:
~ازمن فرار نکن که مال خوومیییی
خواشتم برم کمپانی و به اعضا زار بزنم جلوی کوک رو بگیرن که با یه بدن محکم جلوی خودم راهم صد شد و افتادم که یه چیز نرمی زیر سرم حس کردم واقعا؟؟ دست کوک بووووود!!!!!!!!!
~دیدی پیدات کردم خانوم خانوماااا
-از جون من چییی میخوایییییییییی؟؟
~هیچی فقط کمپانی قبول کرد بیای پیشمون بمووونی
-هاااان. من ادم نیستمممم؟؟ نباید ازم بپرسیییی؟؟؟(با داد)
~نهههه(کمی بلند)
-باشه العان میام
رفتم تو و با خودم گفتم:
-چقدر عصبانیتش ترسناکههههه (با ترس)
اماده شدی و یه لباس اسپرس (عکس شو میرازم)
سوار ماشین کوک شدی و با هم رفتین
ادامه دارد...
*عشق پنهان *
پارت پنجم
رفتم خونه ودوش گرفتم و خوابیدم
فردای ان روز
لیا ویو
داشتم صبحانه میخوردم دینگ دینگ (مثلا صدای زنگ دره خاااا؟؟)
درو باز کزردن و دیدم لیناست!!
اومد تو و گفت
•دختر معروف شدییییییی رفت
دیگه مارو ادم حسااااب نمییییکنیییییییی؟؟؟؟
-چی؟؟ چه خبره مگههههه؟
•استوری کوکو ببیننننننن
-استوری کوک رو که دیدم یخ زدم
عکس من و اعضا بود و زیرش نوشته بود:
~ازمن فرار نکن که مال خوومیییی
خواشتم برم کمپانی و به اعضا زار بزنم جلوی کوک رو بگیرن که با یه بدن محکم جلوی خودم راهم صد شد و افتادم که یه چیز نرمی زیر سرم حس کردم واقعا؟؟ دست کوک بووووود!!!!!!!!!
~دیدی پیدات کردم خانوم خانوماااا
-از جون من چییی میخوایییییییییی؟؟
~هیچی فقط کمپانی قبول کرد بیای پیشمون بمووونی
-هاااان. من ادم نیستمممم؟؟ نباید ازم بپرسیییی؟؟؟(با داد)
~نهههه(کمی بلند)
-باشه العان میام
رفتم تو و با خودم گفتم:
-چقدر عصبانیتش ترسناکههههه (با ترس)
اماده شدی و یه لباس اسپرس (عکس شو میرازم)
سوار ماشین کوک شدی و با هم رفتین
ادامه دارد...
۲.۲k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.