فیک کوک
فیک کوک
*عشق پنهان *
پارت چهارم
~ وقت اعتراف
که دید جیمین لیا رو برد تو اتاق پرو
~یا خدا برد تو اتاق لیا رو
=بابا منحرف بدبخت شاید کاری نمیکنن بیچاره ها
~باید خودم ببینم
واومد سمت اتاق پرو که دید داری فرار می کنی و اومد دنبالت
~چی شده لیا؟؟
-هیچی، دارم میرم.
~ بگو چی شده که داری فرار می کنی. جیمین هیونگ بهت چیزی گفته؟؟
-نه بابا دارم میرم خونه. یه لحظه العان میام
رفتی و با شماره ای که جیمین بهت داد بهش زنگ زدی و گفتی:
-ببخشید اما فکر کنم جونگ کوک میخواد بهم اعتراف کنه و منم برایاینکه رابتتونو خراب نکنم نمیگم چیزی بهم گفتی ولی خواهش میکنم ازم ناراحت نشو.
/ نه بابا. مهم اینه که حرفمو گفتم
رفتی پیش کوک ولی زبونت بند اومده بود و نمیتونستی حرف بزنی برای همین لپات سرخ شد و فرار کردی و کوک هم همونجا مات و مبهوت مونده بود
*عشق پنهان *
پارت چهارم
~ وقت اعتراف
که دید جیمین لیا رو برد تو اتاق پرو
~یا خدا برد تو اتاق لیا رو
=بابا منحرف بدبخت شاید کاری نمیکنن بیچاره ها
~باید خودم ببینم
واومد سمت اتاق پرو که دید داری فرار می کنی و اومد دنبالت
~چی شده لیا؟؟
-هیچی، دارم میرم.
~ بگو چی شده که داری فرار می کنی. جیمین هیونگ بهت چیزی گفته؟؟
-نه بابا دارم میرم خونه. یه لحظه العان میام
رفتی و با شماره ای که جیمین بهت داد بهش زنگ زدی و گفتی:
-ببخشید اما فکر کنم جونگ کوک میخواد بهم اعتراف کنه و منم برایاینکه رابتتونو خراب نکنم نمیگم چیزی بهم گفتی ولی خواهش میکنم ازم ناراحت نشو.
/ نه بابا. مهم اینه که حرفمو گفتم
رفتی پیش کوک ولی زبونت بند اومده بود و نمیتونستی حرف بزنی برای همین لپات سرخ شد و فرار کردی و کوک هم همونجا مات و مبهوت مونده بود
۴.۶k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.