شراب موهایت را
شراب موهایت را
از آن سوی دشتها و دریاها
به من تعارف کردهای
موهایت
آنقدر بلند و لبریز است
که به من میرسد
و دستهایم
آنقدر کوتاه و خالی
که به تو نمیرسد
شرابِ موهایت را
از آنسوی آرزوها و رویاها
به من تعارف کردهای
نخورده مستترین مشتریِ میکدهای بستهام
که حتی از توهُمِ بوی موهای بازت
تعادل خود را از دست میدهم
تعادلی که من را به تو نمیرساند
تو خیالی هستی که در آستانهی واقعیت
این پا و آن پا میکند
مگر ممکن است تو
سراب موهایت را به من تعارف کرده باشی؟
از آن سوی دشتها و دریاها
به من تعارف کردهای
موهایت
آنقدر بلند و لبریز است
که به من میرسد
و دستهایم
آنقدر کوتاه و خالی
که به تو نمیرسد
شرابِ موهایت را
از آنسوی آرزوها و رویاها
به من تعارف کردهای
نخورده مستترین مشتریِ میکدهای بستهام
که حتی از توهُمِ بوی موهای بازت
تعادل خود را از دست میدهم
تعادلی که من را به تو نمیرساند
تو خیالی هستی که در آستانهی واقعیت
این پا و آن پا میکند
مگر ممکن است تو
سراب موهایت را به من تعارف کرده باشی؟
۳۴۷
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.