ایستادم مقابلش و گفتم
ایستادم مقابلش و گفتم:
پلڪــ نزن لطفا!
بگذار سیر ببینمت.
آخر میـدانے عمریست چشمم را بہ زمین دوختہ ام
تانگاهم جز بہ نگاهت گرہ نخورد ...
پلڪــ نزن لطفا!
بگذار سیر ببینمت.
آخر میـدانے عمریست چشمم را بہ زمین دوختہ ام
تانگاهم جز بہ نگاهت گرہ نخورد ...
- ۴۸۲
- ۱۲ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط