«پارت ۴»
«پارت ۴»
(فلش بک به فردا صبح)
تهیونگ: صب پاشدم دیدم روی تخت لخت با یکی از ندیمه ها خوابیدم نمیدونم چرا دیشب رو یادم نمیاد اما دختره خیلی خوشگل بود بهش زل زده بودم که یهو چشمای طوسیش رو باز کرد خیلی خوشگل بود چرا قبلا متوجهش نشده بودم
دنیز: جیغغغغغغغغغ
تهیونگ: وای چته دختر
دنیز: ار......ارباب متاسفم ببخشید
بلند شدم برم بیرون که متوجه شدم بهم زل زده یه نگاه به خودم کردم
دنیز: چ......چرا........من لختم
تازه دیشب یادم افتاد وای د....دیشب با ارباب خوابیدمــــ
تهیونگ: دیدم بلد شد بره بیرون که نگاهم به بدن خوش فرمش افتادم داشتم بهش نگاه میکردم که یهو افتاد زمین و بیهوش شد رنگش پریده بود سریع لباسام رو پوشیدم و بلندش کردم یکی از لباس خواب هامو تنش کردم گذاشتمش رو تخت و رفتم بیرون
هوفففف وایسا...... دیشب......دیشب باهاش سکس کردم حالا فهمیدم چرا خجالت کشید و بیهوش شد چرا رنگش پریده بود وایسا...... اگه اون از من باردار بشه اتفاق بدی میوفته.
(از دید جونگ کوک)
رفتم امارت آقای کیم تا باهاش درمورد فیلیکس صحبت کنیم.
(فیلیکس زیر دست تهیونگ)
رفتم داخل امارت در زدم بعد یکی از ندیمه ها در رو باز کرد
جونگ کوک: ببخشید آقای کیم هستن
ندیمه: خیر ایشون ده دقیقه پیش رفتن بیرون
جونگ کوک: آها پس من برم وقتی اومد بگین که آهای جئون اومدن اما شما نبودین بهش بگو بهم زنگ بزنه
ندیمه: چشم
وایی چقد خوشگله چقد کیوته و هات هم هستتتتتت واییییی(خر ذوق😒)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ☆♡☆ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(فلش بک به فردا صبح)
تهیونگ: صب پاشدم دیدم روی تخت لخت با یکی از ندیمه ها خوابیدم نمیدونم چرا دیشب رو یادم نمیاد اما دختره خیلی خوشگل بود بهش زل زده بودم که یهو چشمای طوسیش رو باز کرد خیلی خوشگل بود چرا قبلا متوجهش نشده بودم
دنیز: جیغغغغغغغغغ
تهیونگ: وای چته دختر
دنیز: ار......ارباب متاسفم ببخشید
بلند شدم برم بیرون که متوجه شدم بهم زل زده یه نگاه به خودم کردم
دنیز: چ......چرا........من لختم
تازه دیشب یادم افتاد وای د....دیشب با ارباب خوابیدمــــ
تهیونگ: دیدم بلد شد بره بیرون که نگاهم به بدن خوش فرمش افتادم داشتم بهش نگاه میکردم که یهو افتاد زمین و بیهوش شد رنگش پریده بود سریع لباسام رو پوشیدم و بلندش کردم یکی از لباس خواب هامو تنش کردم گذاشتمش رو تخت و رفتم بیرون
هوفففف وایسا...... دیشب......دیشب باهاش سکس کردم حالا فهمیدم چرا خجالت کشید و بیهوش شد چرا رنگش پریده بود وایسا...... اگه اون از من باردار بشه اتفاق بدی میوفته.
(از دید جونگ کوک)
رفتم امارت آقای کیم تا باهاش درمورد فیلیکس صحبت کنیم.
(فیلیکس زیر دست تهیونگ)
رفتم داخل امارت در زدم بعد یکی از ندیمه ها در رو باز کرد
جونگ کوک: ببخشید آقای کیم هستن
ندیمه: خیر ایشون ده دقیقه پیش رفتن بیرون
جونگ کوک: آها پس من برم وقتی اومد بگین که آهای جئون اومدن اما شما نبودین بهش بگو بهم زنگ بزنه
ندیمه: چشم
وایی چقد خوشگله چقد کیوته و هات هم هستتتتتت واییییی(خر ذوق😒)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ☆♡☆ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۶.۵k
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.