اول فقط یک دل بود

اول فقط یک دل بود
یک هوای نشستن و گفتن
یک بوی دلتنگ و سرشار از خواستن
یک هنوز با هم ساده
رفتیم و نشستیم ،
خواندیم و گریستیم
بعد یکصدا شدیم
هم‌ آواز و هم‌ بغض و هم‌ گریه
همنفس برای باز تا همیشه با هم بودن.....

#سید_علی_صالحی
دیدگاه ها (۱)

️عشق،راهی ست برای بازگشت به خانهبعد از کاربعد از جنگبعد از ز...

️برون نمی رود از خاطرَم،خیالِ وصالت اگر چه نیست وصالی، ولی خ...

دلم یک گوشه خالی از دلهره میخواهد ....خالی از نبودنتهی بیدار...

دلم گرفته استدلم گرفته استبه ایوان می‌روم و انگشتانم را بر پ...

ما دو کوه به هم رسیده بودیم که تنیده بودیم به یکدیگر ، ما قو...

وقتی پوست نارنگی زیر انگشتانتمیترکد عطری در هوا پخش میشودکه ...

ما در میان کلمات زندگی می‌کنیم صبح‌ها چشم که باز می‌کنیم بای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط