دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت

دیدی که یار، جز سَرِ جور و ستم نداشت
بشکست عهد، وز غمِ ما هیچ غم نداشت

یا رب مگیرش ار چه دلِ چون کبوترم
افکند و کُشت و عزتِ صیدِ حرم نداشت

بر من جفا ز بختِ من آمد وگرنه یار
حاشا که رسمِ لطف و طریقِ کَرَم نداشت

با این همه هر آن که نه خواری کشید از او
هر جا که رفت، هیچ کَسَش محترم نداشت

ساقی بیار باده و با محتسب بگو
انکارِ ما مَکُن که چنین جام، جم نداشت

هر راهرو که ره به حریمِ درش نبرد
مسکین بُرید وادی و ره در حرم نداشت

حافظ بِبَر تو گویِ فصاحت که مدعی
هیچش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت

👤 #حافظ
دیدگاه ها (۰)

بـعـد بـرگـشـتـی و از دور نگـاهـم کـردی...کـوه بــودم بـه نـ...

گاهی میان مردم در ازدحام شهر غیر از تو هر چه هست فراموش میکن...

چون که سهم عشق ما دنیای بیداری نشد...قرن ها بعد خوابت پلک بگ...

و مکانك فالقلب یبقیٰ...و جایت در قلب می ماند.......برون نمي ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط