چرا من¿
چرا من¿
.
(پارت۲)
.
تهیونگ ا/ت رو بغل میکنه و
سریع میبرتش درمانگاه مدرسه
بعد چند دقیقه سو جین(دکتر درمانگاه) به تهیونگ میگه: بخاطر پربود نبوده بخاطر بیماری قلبی بوده...
تهیونگ یه نفس میکشه و میگه: من باید برم...
ا/ت بعد نیم ساعت بیدار میشه و شروع میکنه به گریه کردن
سو جین از ا/ت میپورسه: چرا گریه میکنی درد داری؟
ا/ت با لرز میگه: بــابــام امـروز مرد....
فردا:
تهیونگ میبینه ا/ت نیومده مدرسه
~زنگ تفریح میخوره~
و تهیونگ از سوهو(فضول مدرسه) میشنوه بابای ا/ت دیروز مرده و بخاطر همین ا/ت غش کرده...
تهیونگ سریع میره پیش کوکی و این خبر رو بهش میگه
۵ساعت بعد:
تهیونگ و کوکی باهم به امارت وین سای میرن که به لوکا (رئیس مافیا) این خبر رو بدن
(چون قرار بود با ا/ت صمیمی بشن و بابای ا/ت رو جذب خوشون کنن و بابای ا/ت رو بدزدن)
وقتی لوکا این خبر رو میشنوه
دستشو میکونه روی میزو میگه:
نقشه عوض شد ا/ت رو بیارید اینجا...
ادامه دارد
.
شرایط پارت بعد
۱۲٠٠ تایی شدنم💜😊
.
(پارت۲)
.
تهیونگ ا/ت رو بغل میکنه و
سریع میبرتش درمانگاه مدرسه
بعد چند دقیقه سو جین(دکتر درمانگاه) به تهیونگ میگه: بخاطر پربود نبوده بخاطر بیماری قلبی بوده...
تهیونگ یه نفس میکشه و میگه: من باید برم...
ا/ت بعد نیم ساعت بیدار میشه و شروع میکنه به گریه کردن
سو جین از ا/ت میپورسه: چرا گریه میکنی درد داری؟
ا/ت با لرز میگه: بــابــام امـروز مرد....
فردا:
تهیونگ میبینه ا/ت نیومده مدرسه
~زنگ تفریح میخوره~
و تهیونگ از سوهو(فضول مدرسه) میشنوه بابای ا/ت دیروز مرده و بخاطر همین ا/ت غش کرده...
تهیونگ سریع میره پیش کوکی و این خبر رو بهش میگه
۵ساعت بعد:
تهیونگ و کوکی باهم به امارت وین سای میرن که به لوکا (رئیس مافیا) این خبر رو بدن
(چون قرار بود با ا/ت صمیمی بشن و بابای ا/ت رو جذب خوشون کنن و بابای ا/ت رو بدزدن)
وقتی لوکا این خبر رو میشنوه
دستشو میکونه روی میزو میگه:
نقشه عوض شد ا/ت رو بیارید اینجا...
ادامه دارد
.
شرایط پارت بعد
۱۲٠٠ تایی شدنم💜😊
۲۰.۲k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.