دلمان هوس کرده به قدر چند دقیقه به بازیهای کودکیمان برگ

دلمان هوس کرده به قدر چند دقیقه به بازی‌های کودکی‌مان برگردیم، به شادی‌های بی‌مقدمه، آدم‌های مصنوعی، ظرف‌های مصنوعی، غذاها و شکلات‌های مصنوعی و لبخندهای واقعی... همه چیز داشتیم انگار، حتی وقتی که هیچ چیز نداشتیم، دلمان خوش بود، حتی وقتی دلیلی برای دلخوشی نبود. زیر نور مورب آفتابِ پهن شده توی اتاق، بساط بازی‌مان را پهن می‌کردیم و بی‌مقدمه شروع می‌کردیم به حرف زدن به‌جای تمام عروسک‌ها، ما حتی جای تخم‌مرغ‌ها و سماور و شکلات‌ها حرف می‌زدیم، شاد بودیم عزیزِمن، شاد! حالا ولی آدم‌ها واقعی‌اند، ظرف‌ها واقعی‌ست، غذاها واقعی‌ست و لبخندها مصنوعی...
این‌روزها ما جای طبیعت و اشیا که هیچ، جای خودمان هم حرف نمی‌زنیم، بی‌حس شده‌ایم انگار...
باید وسیله‌ای بسازند که زمان را برگرداند عقب‌تر و ما چشمانمان را ببندیم، برگردیم و دقیقا وسط یکی از مامان‌بازی‌های بچگی متوقف شویم و همینطور که مامان به کارهایش می‌رسد و آواز می‌خواند، عروسک‌هامان را بخوابانیم و با ظرف‌های پلاستیکی کوچک و خالی‌مان آشپزی کنیم.
دلمان عمیقا تنگ شده برای آن‌روزها...
.
خانه منطقی نژاد_شیراز
دیدگاه ها (۰)

ما را از سادگی ترسانده اند ...هیچ کس نگفت سادگی چیزِ خوبیست ...

.کاری به کارِ آدم هایی که میانِ کوهی از درد و ناخوشی دارند م...

گاهی فقط یک حاشیه ی امن و آرام میخواهی ؛به دور از تمامِ دوست...

گاهی آدم نیاز دارد نفهمد..نیاز دارد میانِ کوچه های علی چپ لِ...

یارو Elon Musk گفته تا یکی دو سال دیگه یه بازی بزرگه کاااامل...

𝂬 ‌ ‌ ‌ 𝖸𝗈𝗎 𝗆𝖺𝖽𝖾 𝗆𝖾 𝗁𝖺𝗉𝗉𝗒 ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ 𝗕𝗎𝗍 𝗐𝗁𝖺𝗍 𝗇𝗈𝗐 ?‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌

army_aa is talking:📜: سطر اول داستان ما....Part 6روزها از آن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط