سهون برای کتابی که فن منتشر کرده یک توصیه نامه نوشت
سهون برای کتابی که فن منتشر کرده یک توصیه نامه نوشت
متن نامه ی سهونی:
🐥~ وقتی اولین بار راجع به کتاب شنیدم، نتونستم جلوی خنده م رو بگیرم، "قراره با کاری ویوی دقیقا چه جوری کتابی منتشر کنه؟"
ولی بعد از اینکه کتاب رو از اول تا آخرش خوندم، نظرم کاملا عوض شد.
میتونستم حس کنم صاحب رستوران که فن منه، هر کلمه رو با صداقت و توجه دقیق نوشته.
از یه جهت حس میکنم اون باحال و شگفت انگیزه و از طرف دیگه واقعا بهش افتخار میکنم.
باید یه روز ویوی رو همراه خودم ببرم تا ویوی کاری رو ببینه.
ویوی نمیتونه کاری بخوره ولی فکر کنم صاحب رستوران یه سیب بهش بده، نه؟
ویوی تو باید خوشحال باشی، اون تو رو بیشتر از من دوست داره.
بیا زودتر بریم اونجا؛ بیا یه روز بی خبر بریم اونجا.
اگه خودم نتونم بیام داخل مغازه، توی ماشین بیرون مغازه منتظرت میمونم.~🐥
متن نامه ی سهونی:
🐥~ وقتی اولین بار راجع به کتاب شنیدم، نتونستم جلوی خنده م رو بگیرم، "قراره با کاری ویوی دقیقا چه جوری کتابی منتشر کنه؟"
ولی بعد از اینکه کتاب رو از اول تا آخرش خوندم، نظرم کاملا عوض شد.
میتونستم حس کنم صاحب رستوران که فن منه، هر کلمه رو با صداقت و توجه دقیق نوشته.
از یه جهت حس میکنم اون باحال و شگفت انگیزه و از طرف دیگه واقعا بهش افتخار میکنم.
باید یه روز ویوی رو همراه خودم ببرم تا ویوی کاری رو ببینه.
ویوی نمیتونه کاری بخوره ولی فکر کنم صاحب رستوران یه سیب بهش بده، نه؟
ویوی تو باید خوشحال باشی، اون تو رو بیشتر از من دوست داره.
بیا زودتر بریم اونجا؛ بیا یه روز بی خبر بریم اونجا.
اگه خودم نتونم بیام داخل مغازه، توی ماشین بیرون مغازه منتظرت میمونم.~🐥
۳.۲k
۰۱ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.