به نام پدر

به نام پدر...
امروز برای تو نوشتم بابا ، واسه تو که خیلی وقتا خستگیاتو ندیدم ، نگاه مهربونتو ندیدم ،، واسه تویی که اینقدر هوامو داشتی تا بفهمم تنها مردی که باید بهش تکیه کنم تویی...تنها پادشاه قلبم تویی...و فقط تویی که هروقت دست رو سرم میکشی از رو صداقت و عشقه.
بابا این روزا از چین کنار چشمات میترسم از بزرگ شدن خودم و پیر شدن تو میترسم
از اینکه موهات سفید شه میترسم...
آره میترسم چون میخوام تاابد مرد مردا باشی ، شاه مردا باشی و کسی باشی که با نگاهت دلم آروم بشه..
بابا پیر نشو، خسته نشو
غمگین و دلخسته نشو
شاد بمون ، قشنگ من
فدات بشم ، خسته نشو..
#من و #دست بابای قشنگم
بابایی خیلییییییییییییییی دوست دارم
دیدگاه ها (۳)

نانسی

#مَن_خَسََْْْتم_اما_میدونَِم_که_ِمَیرسم_بلاخره ....[(((((:]َ...

#خدایا…#من نمیدانم #تو دل این #دوستان#چی میگڌره و ازت چه #خو...

خون آشام عزیز (61)

ازدواج از روی اجبار۲ p13

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط