بدترین جای قضیه آنجاییست که عاشق آدمهایی میشویم که از یک

بدترین جای قضیه آنجاییست که عاشق آدمهایی میشویم که از یک فرسخی بی لیاقتی از چهره هایشان میبارد؛
همان هایی که قدرِ وفاداریت را نمیدانند
و دوست داشتنت را میگذارند به پای خوب بودنِ خودشان،
همان هایی که روزی هزار بار تورا از خودت بخاطرِ دوست داشتنشان بیزار میکنند...
آن وقت آن سر دنیا یک عده دست زدند زیر چانه ومنتظر دوستت دارم شنیدن از یکی هستند؛
همان هایی که بلدند در ازای دوست داشته شدن دوستت بدارند
و میدانند عشق چیزی نیست که قدرش را ندانی و دوباره برایت پیش بیاید...
بدیش این است که عشق بد سلیقه است
میرود سراغ همان هایی که نه معنی عشق را میفهمند،
نه میخواهند که بفهمند...
دیدگاه ها (۲)

‏‎‏‎سنجاق قفلے ها را دوست دارم از همان ڪودڪی دوست شان دا...

کاش یه مغازه بود آدم میرفتمیگفتبی زحمت یه کم "خیال خوش" میخو...

دلتنگ که می شومبه تماشا می نشینمدر قاب آیینهتنهایی خودم راکه...

‍ آن جا ک تو رابرای خودت می خواهندجاری باشمهر بورز و عشق بپا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط