خدا جون یار من آنجاست حواست باشد

خدا جون یار من آنجاست ، حواست باشد
او نشان کرده ی اینجاست ، حواست باشد

یار من موی سرش ، قیمت صدفرهاد است
قصه اش قصه ی فرهادست ، حواست باشد
گرچه بدجور شکسته است دل تنگ مرا
همچنان شاه غزل هاست ، حواست باشد

او نگاهم نکند ، یا نخرد حرف مرا...
هرچه هست بین خود ماست ،حواست باشد

حرف یک عشق قدیمی ست که برعکس شده
درد من درد زلیخاست ، حواست باشد

آنچه فرهاد نوشته ست بروی تن تو ...
شرح یک روزه غم ماست ، حواست باشد

همه ی دلخوشی و زندگی ام ،بودن اوست
برود ، آخردنیاست ،حواست باشد

نگذاری ، احدی تیشه برویش بزند !!!
شیشه ی عمر من آنجاست، حواست باشد....
دیدگاه ها (۱)

.تکلیف من و عشق تو روشن شدنی نیسترفتن شدنی نیست و ماندن شدنی...

شبها که میگیرد دلم ،یاد تو را تن میکنمتنها به یاد بودنت ،احس...

ﺩﻟﻢ ﻋﺸﻘﯽ ﻫﻮﺱ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻫﻤﺼﺪﺍ ﺑﺎﺷﺪﺑﮕﻮﯾﻢ" ﺟﺎﻥ " ﻭ ﺑﺎ ﻧﺎﺯﺵ ...

*دلم را برده اما دل رُبایی را نمی داندکسی را می پرستم که خدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط