(پارت2)
(پارت2)
که دیدم واقعیه حتی اخبار تمامی کشور ها هم این خبر رو اعلام کردن. تو همین فکرا بودم که بیگ هیت یه اعلامیه گذاشت
~اعلامیه~
"آرمی های عزیز بابت این اتفاق ناگوار ازتون معذرت می خواهیم. متاسفانه باید اعلام کنیم بی تی اس امروز ساعت 8:40 شب یعنی ده دقیقه پیش دیسبند شد. امیدوارم از این به بعد باز هم مارو حمایت کنید.
با تشکر بیگ هیت"
عالی شد بهتر از این نمیشه گروه مورد علاقم زودتر از موعد دیسبند شد:|
همینطور داشتم غر میزدم که صدای شلیک شدن گلوله اومد. ترس تمام بدنم رو فرا گرفته بود. رفتم پایین و دیدم پدر ناتنیم مادرمو کشته.
پاهام سست شدن و افتادم رو زمین اشکام همینطور سرازیر میشدن.
خدای من دیگه بهتر از این نمیشه قشنگ گند خورد تو روز تولدم.
خدایا چرا همچین کاری با من میکنی این همه ادم چرا فقط من....؟
پدر ناتنیم اومد سمتم و شرو کرد به زدن من خیلی درد داشت.
بعد پنج دقیقه ولم کرد، جنازه مامانم و بلند کرد و رفت بیرون
(40 روز بعد)
40 روز از مرگ مامانم میگذره اون مرتیکه بیشعور هم هرروز منو میزنه با نگاه های هیزش منو زیر نظر داره
هنوزم بهم نمیگه که جنازه مامانمو کجا خاک کرده.
وضعیت الانم هیچ فرقی با مردن نداره، ای کاش هیچوقت اینجوری نمیشد.
(جونگ کوک فلش بک به یک روز قبل از دیسبند شدن)
فردا قراره تو امریکا کنسرت داشته باشیم. داشتیم با اعضا توی خیابونا میگشتیم که یه مرد فقیری رو دیدیم.
گفتیم برای اینکه بهش کمک کنیم بریم پیشش و کاری رو که میخواد انجام بدیم بابتش بهش پول بدیم.
رفتیم پیشش و گفتیم:
آقا میشه فال مارو بگیرین
مرده: اینجا نمیشه دنبالم بیاین.
همراهش داخل یه کوچه خلوت و تاریک رفتیم یه پاکت بهمون داد و گفت این فال شماعه فعلا نگهش دارین و بازش نکنین تا فردا.
فردا بهش نیاز دارین
وااااا چرا باید به یه فال نیاز داشته باشیم.
داشتیم میرفتیم که یه چیز عجیب غریب رو خوند و بشکن زد و ما بیهوش شدیم
(فردا صبح)
وقتی بیدار شدم خیلی احساس تشنگی داشتم و گلوم میسوخت خواستم اب بخورم که.....
که دیدم واقعیه حتی اخبار تمامی کشور ها هم این خبر رو اعلام کردن. تو همین فکرا بودم که بیگ هیت یه اعلامیه گذاشت
~اعلامیه~
"آرمی های عزیز بابت این اتفاق ناگوار ازتون معذرت می خواهیم. متاسفانه باید اعلام کنیم بی تی اس امروز ساعت 8:40 شب یعنی ده دقیقه پیش دیسبند شد. امیدوارم از این به بعد باز هم مارو حمایت کنید.
با تشکر بیگ هیت"
عالی شد بهتر از این نمیشه گروه مورد علاقم زودتر از موعد دیسبند شد:|
همینطور داشتم غر میزدم که صدای شلیک شدن گلوله اومد. ترس تمام بدنم رو فرا گرفته بود. رفتم پایین و دیدم پدر ناتنیم مادرمو کشته.
پاهام سست شدن و افتادم رو زمین اشکام همینطور سرازیر میشدن.
خدای من دیگه بهتر از این نمیشه قشنگ گند خورد تو روز تولدم.
خدایا چرا همچین کاری با من میکنی این همه ادم چرا فقط من....؟
پدر ناتنیم اومد سمتم و شرو کرد به زدن من خیلی درد داشت.
بعد پنج دقیقه ولم کرد، جنازه مامانم و بلند کرد و رفت بیرون
(40 روز بعد)
40 روز از مرگ مامانم میگذره اون مرتیکه بیشعور هم هرروز منو میزنه با نگاه های هیزش منو زیر نظر داره
هنوزم بهم نمیگه که جنازه مامانمو کجا خاک کرده.
وضعیت الانم هیچ فرقی با مردن نداره، ای کاش هیچوقت اینجوری نمیشد.
(جونگ کوک فلش بک به یک روز قبل از دیسبند شدن)
فردا قراره تو امریکا کنسرت داشته باشیم. داشتیم با اعضا توی خیابونا میگشتیم که یه مرد فقیری رو دیدیم.
گفتیم برای اینکه بهش کمک کنیم بریم پیشش و کاری رو که میخواد انجام بدیم بابتش بهش پول بدیم.
رفتیم پیشش و گفتیم:
آقا میشه فال مارو بگیرین
مرده: اینجا نمیشه دنبالم بیاین.
همراهش داخل یه کوچه خلوت و تاریک رفتیم یه پاکت بهمون داد و گفت این فال شماعه فعلا نگهش دارین و بازش نکنین تا فردا.
فردا بهش نیاز دارین
وااااا چرا باید به یه فال نیاز داشته باشیم.
داشتیم میرفتیم که یه چیز عجیب غریب رو خوند و بشکن زد و ما بیهوش شدیم
(فردا صبح)
وقتی بیدار شدم خیلی احساس تشنگی داشتم و گلوم میسوخت خواستم اب بخورم که.....
۱۹.۶k
۰۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.