رمان افسانه دلیر 𝕭𝖗𝖆𝖛𝖊 𝖑𝖊𝖌𝖊𝖓𝖉
رمان افسانه دلیر_𝕭𝖗𝖆𝖛𝖊 𝖑𝖊𝖌𝖊𝖓𝖉
پارت سوم●
اون کیونگ سو نیستت؟؟؟؟
بون هوا ویو
نمیدونم داشتم توهم میزدم یا نه ولی مطمئنم چهرهی بون هوا رو میبینم
پس به سمتش رفتم
کیونگ سو: بون هوا؟؟
بون هوا : کیونگ سوو..خیلی خوشحالم پیدات کردم اینجا خیلی عجیبه ..ما مردیم اینجا چ خبره
کیونگ سو: باشه باشه امان بده ..کلی برات توضیح میدم اول بیا بریم یجایی بشینیم
بون هوا: باشه
راوی ویو
کیونگ سو کل ماجرا و دنیای جدید رو برای بون هوا قشنگ تعریف کرد
کلی خب هنوز درکش برای بون هوا سخت بود
کیونگ سو: راستش اینجا آینده ی چوسانه که اسمش سئوله ..ما توی کشور خودمون هستیم ولی زمان خیلی جلو یعنی داستان قبیله و تاریخ ما توی کتاب هاشون هست
و ایزد هم جسور ترین آدم هاشو به اینجا آورده..اوکیه؟
بون هوا: اوکی؟؟ اوکی دیگه چیه؟؟
کیونگ سو: وای تو باید مدرسه بری .من رفتم و تموم شد باید بری حتما ..
بون هوا: باشه چجوری باید ثبت نام کنم؟
کیونگ سو: آهان داری راه میفتی ها ..خب ..(توضیح میده)
خلاصه بون هوا برای ۱ سال مدرسه ثبت نام میکنه که لغت نامه کره ای ها رو یاد بگیره و با علم و رسوم و فرهنگ و همه چیز آشنا بشه
....
فردا *
راوی
بون هوا لباساییی که کیونگ سو براش گرفته بود رو پوشید و رفت پایین تو پذیرایی
بون هوا: صبح بخیر
کیونگ سو : سلام ..دیشب خوب خوابیدی؟
بون هوا: آره به گمونم..راستی گفتی غذاها و صبحونه های این دنیا خیلی پر تنوع و خوشمزست ازشون داری؟؟
کیونگ سو: عاره دارمم
بون هوا: این چیه ؟؟
کیونگ سو: پنکیک
بون هوا: این چیه؟؟
کیونگ سو: سوپ مرغ جینسینگ
بون هوا: خب دیگه من جا ندارم میرم کاری نداری؟
کیونگ سو: بای
بون هوا : بای؟
کیونگ سو: اوهوم
بون هوا : بای
بون هوا : چه چرت و پرتایی میگن
با تاکسی های زرد رسیدم به مدرسه
فهمیدم که اونا ماشین بهشون میگن
(اینارو همه کیونگ سو دیشب بهش گفته و گوشی براش خرید ..فرهنگ لغت های کاربردی رو گفت ..لباس براش خرید ..با دنیای بیرون و محیط مدرسه آشناش کرده قشنگ)
رسیدم رفتم به مدیریت
رفت تو سایت و اسمم و شماره کلاسامو گفت
واحد کلاسایی که گرفته بودم زبان و لغت کره ای بود ..کلاس ادبیات کاربردی انگلیسی
کلاس حقوق و اقتصاد
به گفته ی کیونگ سو اینجا باید درس بخونم تا شغل پیدا کنم و پول گیرم بیاد
البته من اعتقادی به اینا نداشتم
مدیر اسم کلاسمو گفت
۲۳۸
رفتم ..
بچه های اسکل و حرکاتای احمقانه
اینجا قلدری زیاده همونطور که کیونگ سو برام گفت
راوی
بون هوا بعد از گذشت یک هفته کاملا همه چیزو یاد گرفته بود ولی مثل شیطان همه دردسر ها و خلافای مدرسه زیر سرش بود روزی نمیشه که بون هوا با کاردک کتاب و جزوه های بچه ها رو پاره نکنه
کیفشونو پاره میکنه . کسایی که به چشاش نگاه کنن هم رحم نمیکنه..
#ویسگون
پارت سوم●
اون کیونگ سو نیستت؟؟؟؟
بون هوا ویو
نمیدونم داشتم توهم میزدم یا نه ولی مطمئنم چهرهی بون هوا رو میبینم
پس به سمتش رفتم
کیونگ سو: بون هوا؟؟
بون هوا : کیونگ سوو..خیلی خوشحالم پیدات کردم اینجا خیلی عجیبه ..ما مردیم اینجا چ خبره
کیونگ سو: باشه باشه امان بده ..کلی برات توضیح میدم اول بیا بریم یجایی بشینیم
بون هوا: باشه
راوی ویو
کیونگ سو کل ماجرا و دنیای جدید رو برای بون هوا قشنگ تعریف کرد
کلی خب هنوز درکش برای بون هوا سخت بود
کیونگ سو: راستش اینجا آینده ی چوسانه که اسمش سئوله ..ما توی کشور خودمون هستیم ولی زمان خیلی جلو یعنی داستان قبیله و تاریخ ما توی کتاب هاشون هست
و ایزد هم جسور ترین آدم هاشو به اینجا آورده..اوکیه؟
بون هوا: اوکی؟؟ اوکی دیگه چیه؟؟
کیونگ سو: وای تو باید مدرسه بری .من رفتم و تموم شد باید بری حتما ..
بون هوا: باشه چجوری باید ثبت نام کنم؟
کیونگ سو: آهان داری راه میفتی ها ..خب ..(توضیح میده)
خلاصه بون هوا برای ۱ سال مدرسه ثبت نام میکنه که لغت نامه کره ای ها رو یاد بگیره و با علم و رسوم و فرهنگ و همه چیز آشنا بشه
....
فردا *
راوی
بون هوا لباساییی که کیونگ سو براش گرفته بود رو پوشید و رفت پایین تو پذیرایی
بون هوا: صبح بخیر
کیونگ سو : سلام ..دیشب خوب خوابیدی؟
بون هوا: آره به گمونم..راستی گفتی غذاها و صبحونه های این دنیا خیلی پر تنوع و خوشمزست ازشون داری؟؟
کیونگ سو: عاره دارمم
بون هوا: این چیه ؟؟
کیونگ سو: پنکیک
بون هوا: این چیه؟؟
کیونگ سو: سوپ مرغ جینسینگ
بون هوا: خب دیگه من جا ندارم میرم کاری نداری؟
کیونگ سو: بای
بون هوا : بای؟
کیونگ سو: اوهوم
بون هوا : بای
بون هوا : چه چرت و پرتایی میگن
با تاکسی های زرد رسیدم به مدرسه
فهمیدم که اونا ماشین بهشون میگن
(اینارو همه کیونگ سو دیشب بهش گفته و گوشی براش خرید ..فرهنگ لغت های کاربردی رو گفت ..لباس براش خرید ..با دنیای بیرون و محیط مدرسه آشناش کرده قشنگ)
رسیدم رفتم به مدیریت
رفت تو سایت و اسمم و شماره کلاسامو گفت
واحد کلاسایی که گرفته بودم زبان و لغت کره ای بود ..کلاس ادبیات کاربردی انگلیسی
کلاس حقوق و اقتصاد
به گفته ی کیونگ سو اینجا باید درس بخونم تا شغل پیدا کنم و پول گیرم بیاد
البته من اعتقادی به اینا نداشتم
مدیر اسم کلاسمو گفت
۲۳۸
رفتم ..
بچه های اسکل و حرکاتای احمقانه
اینجا قلدری زیاده همونطور که کیونگ سو برام گفت
راوی
بون هوا بعد از گذشت یک هفته کاملا همه چیزو یاد گرفته بود ولی مثل شیطان همه دردسر ها و خلافای مدرسه زیر سرش بود روزی نمیشه که بون هوا با کاردک کتاب و جزوه های بچه ها رو پاره نکنه
کیفشونو پاره میکنه . کسایی که به چشاش نگاه کنن هم رحم نمیکنه..
#ویسگون
۳.۳k
۱۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.