روایت خاطره

✍ روایت خاطره:

فرش کوچکی انداخت گوشه‌ی حیاط خانه‌ی پدری‌اش توی آفتاب پیرمرد را از حمام آورد، روی فرش نشاند و سرش را خشک کرد. دست و پیشانی‌اش را می‌بوسید و می‌گفت: همه‌ی دل‌خوشی من توی این دنیا، پدرمه. دوباره پیشانی‌اش را بوسید. خندید پدرش خندی

📸 عکس کمتر دیده شده از جوانی های حاج قاسم سلیمانی در دوران دفاع مقدس...
دیدگاه ها (۱)

🎥 رهبر معظم انقلاب: همچنانکه شکوه و جلال کشتی معروف تایتانیک...

ترجمه:اگه نذارید #FATF تصویب بشه هم حزبی هامون اووووونچنان ف...

این انتخابات برای نظام حکم ادامه‌ی بقایِ انقلابی را دارد. دو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط