دیوانه وار
#دیوانه_وار
p1
/ویو هان/
اههه
امروز باز باید بریم مدرسه اه خسته شدم صب شده بود باید میرفتم مدرسه توی تخت کش قوضی به کمرم دادم گشنم بود خیلی زیاد بلند شدم از تخت اومدم پایین دمپاییامو پوشیدم به سمت سرویس بهداشتی رفتم کارای لازمم کردم اومدم بیرون
هان:خب الان بریم لباس بپوشیممم
رفتم یونیفرم مدرسمون پوشیدم موهامو درست کردم. فاک! دیرم شد تند تند خودمو درست کردم با دو به سمت در خروجی رفتم که اجوما صدام زد
اجوما: پسرم صبحونه
هان: دیرم شده تو مدرسه میخورم.... عایششش
کفشامو پوشیدم سوار ماشین شدم راه افتادم طرف مدرسه
بعد از یه ربع به مدرسه رسیدم ماشین دادم دست بادیگاردم تا با خودش ببره سریع رفتم تو کلاس
هان: اخخخ خوبه خدا شکر دیر نش.......
که با دیدن یه دختر نا اشنا که روی میز من با پرویی نشسته بود و از پنجره به بیرون نگاه میکرد حرفم قطع شد و با جدیت و سردی رفتم کنارت وایسادم که برگشت منو نگاه کرد
هان: هعی تو بلند شو اینجا جای منه*سرد*
نگاهی به دور ور انداخت گفت
ات: جایی ندارم بشینم کجا بشینم خو؟
بر گشتم نگاه کردم دیدم جایی نیست هوف بلندی کشیدم رفتم از انباری صندلی اوردم گذاشتم کنار صندلی خودم
هان:بشین روی این
ات: کنار تو
هان:نه پ کنار عمم
بشین معلم اومد
نشست و معلم وارد کلاس شد
چرا من این دخترم تازه دارم میبینم تازه وارده؟
خانم یانگ ( معلم ): خب بچه ها امروز امتحان داشتیم درسته؟
کل کلاس: بلع
خانم یانگ: خب من امروز نتونستم برگه هارو چاپ کنم اما حتما هفته دیگه ازتون امتحان میگیرم
عااا راستی یه دانش اموز جدید به کلاسمون اضافه شده
عزیزم لطفا بیا و خودتو معرفی کن
این دختره کنار من بلند شد و رفت پیش معلم تا خودشو معرفی کنه
ات: سلام من هوانگ ات هستم اهل گانگنام سئول تازه واردم خوشحالم از دیدنتون
خم شد و ادای احترام کرد
خانم یانگ :مرسی حالا برو بشین
ات: بله
p1
/ویو هان/
اههه
امروز باز باید بریم مدرسه اه خسته شدم صب شده بود باید میرفتم مدرسه توی تخت کش قوضی به کمرم دادم گشنم بود خیلی زیاد بلند شدم از تخت اومدم پایین دمپاییامو پوشیدم به سمت سرویس بهداشتی رفتم کارای لازمم کردم اومدم بیرون
هان:خب الان بریم لباس بپوشیممم
رفتم یونیفرم مدرسمون پوشیدم موهامو درست کردم. فاک! دیرم شد تند تند خودمو درست کردم با دو به سمت در خروجی رفتم که اجوما صدام زد
اجوما: پسرم صبحونه
هان: دیرم شده تو مدرسه میخورم.... عایششش
کفشامو پوشیدم سوار ماشین شدم راه افتادم طرف مدرسه
بعد از یه ربع به مدرسه رسیدم ماشین دادم دست بادیگاردم تا با خودش ببره سریع رفتم تو کلاس
هان: اخخخ خوبه خدا شکر دیر نش.......
که با دیدن یه دختر نا اشنا که روی میز من با پرویی نشسته بود و از پنجره به بیرون نگاه میکرد حرفم قطع شد و با جدیت و سردی رفتم کنارت وایسادم که برگشت منو نگاه کرد
هان: هعی تو بلند شو اینجا جای منه*سرد*
نگاهی به دور ور انداخت گفت
ات: جایی ندارم بشینم کجا بشینم خو؟
بر گشتم نگاه کردم دیدم جایی نیست هوف بلندی کشیدم رفتم از انباری صندلی اوردم گذاشتم کنار صندلی خودم
هان:بشین روی این
ات: کنار تو
هان:نه پ کنار عمم
بشین معلم اومد
نشست و معلم وارد کلاس شد
چرا من این دخترم تازه دارم میبینم تازه وارده؟
خانم یانگ ( معلم ): خب بچه ها امروز امتحان داشتیم درسته؟
کل کلاس: بلع
خانم یانگ: خب من امروز نتونستم برگه هارو چاپ کنم اما حتما هفته دیگه ازتون امتحان میگیرم
عااا راستی یه دانش اموز جدید به کلاسمون اضافه شده
عزیزم لطفا بیا و خودتو معرفی کن
این دختره کنار من بلند شد و رفت پیش معلم تا خودشو معرفی کنه
ات: سلام من هوانگ ات هستم اهل گانگنام سئول تازه واردم خوشحالم از دیدنتون
خم شد و ادای احترام کرد
خانم یانگ :مرسی حالا برو بشین
ات: بله
۳.۱k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.