شاعری اینجا کنارِ عکسِ زیبای تو ماند
شاعری اینجا کنارِ عکسِ زیبای تو ماند
هم قلم، هم کاغذش در وصفِ رویای تو ماند
یک "خــزر" اینجا حسودِ توست، باور میکنی؟
موجِ دریا مات و غرقِ موجِ موهای تو ماند
فصلِ آخر، جمعه ی ابری و این دی ماهِ سرد
با همین دستانِ تو در هُرمِ گرمای تو ماند
هم قدم تا می شوی با من، دلش خوش می شود
سطحِ خیسِ شهر زیرِ رد پاهای تو ماند
یک انارِ ساوه ی قرمز میانِ دستِ من
عاشقِ عکسِ تو و سرخیِ لبهای تو ماند
های و هوی و نغمه ی آوازِ تو، دل می برد
"ایرجِ" استاد هم در هوی و در های تو ماند
تیرگیِ آسمانِ نیمه شب محوِ تو شد
در شبِ تاریکیِ چشمانِ یلدای تو ماند
چــارده شب هم گذشت اما نگاهِ آسمان
ماه را ول کرد و مبهوتِ تماشای تو ماند
مثلِ ایلِ بختیاری رنگ رنگ و عاشقی
پالِتِ نقاشی ام در رسمِ غوغای تو ماند
تلخ و شیرین می شوی، می آید این ها هم به هم
اخمِ تلخت، مزه ی لبخندِ حلوای تو ماند
بس که تعریفِ تو را لای غزل ها دیده اند
واژه واژه شعرهایم غرقِ دنیای تو ماند
شعــر را دیگر تمامش میکنم اما بدان
کنجِ قلبم عاشقــانه تا ابــد جای تو ماند
#مهدی_غفاری
هم قلم، هم کاغذش در وصفِ رویای تو ماند
یک "خــزر" اینجا حسودِ توست، باور میکنی؟
موجِ دریا مات و غرقِ موجِ موهای تو ماند
فصلِ آخر، جمعه ی ابری و این دی ماهِ سرد
با همین دستانِ تو در هُرمِ گرمای تو ماند
هم قدم تا می شوی با من، دلش خوش می شود
سطحِ خیسِ شهر زیرِ رد پاهای تو ماند
یک انارِ ساوه ی قرمز میانِ دستِ من
عاشقِ عکسِ تو و سرخیِ لبهای تو ماند
های و هوی و نغمه ی آوازِ تو، دل می برد
"ایرجِ" استاد هم در هوی و در های تو ماند
تیرگیِ آسمانِ نیمه شب محوِ تو شد
در شبِ تاریکیِ چشمانِ یلدای تو ماند
چــارده شب هم گذشت اما نگاهِ آسمان
ماه را ول کرد و مبهوتِ تماشای تو ماند
مثلِ ایلِ بختیاری رنگ رنگ و عاشقی
پالِتِ نقاشی ام در رسمِ غوغای تو ماند
تلخ و شیرین می شوی، می آید این ها هم به هم
اخمِ تلخت، مزه ی لبخندِ حلوای تو ماند
بس که تعریفِ تو را لای غزل ها دیده اند
واژه واژه شعرهایم غرقِ دنیای تو ماند
شعــر را دیگر تمامش میکنم اما بدان
کنجِ قلبم عاشقــانه تا ابــد جای تو ماند
#مهدی_غفاری
۲.۳k
۲۲ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.