قطره عسلی بر زمین افتاد مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خ

قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعه دیگری نوشید ...

باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیندازد تا هر جه بیشتر و بیشتر لذت ببرد ...

مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد ...

اما ( افسوس ) که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت ...

در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد ...

دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ!

پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می شود ...

این است حکایت دنیا ...😢

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤
دیدگاه ها (۳۷)

🌺 سلامی🌸 به زیبایی گلها🌼 قلب تون به زلالی آب🌺 و کارهای روزمر...

کادوی امروزتون یک جعبه خوشبختییک بسته شادی یک کیسه آرامشیک پ...

❣ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﺩﻟﻨﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯼ منتسب به ﻓﺮﻭﻍ ﻓﺮﺧﺰﺍد:ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻔﺘ...

خلاقیت با کبریت #هنریممنون میشم به کانال من که مجموعه ای از...

#زنمادر نبودتمام سالها مادرانه بافته بودمادرانه ساخته بودتما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط