دیانا
#دیانا
مهراب پس زدمو با نیکا و پانیذ در زدیم ک مهراب هم پشت سر من اومد
رفتیم تو ک استاد
یکم سرمون غر زد بعد
بعد رفتیم نشستیم سرجاهامون
پانیذ: پیسسس پیس دیااا
رومو برگردوندم ک دیدم پانیذ داره ب همون پسری ک صب باهاش دعوا کردم اشاره میکنه
یک پوز خند زدمو ب استاد نگاه کردم
کلاس تموم شد
همه بچه ها رفتن بیرون فقد منو مهراب موندیم..
داشتم میرفتم بیرون ک مهراب در کلاس بس بهم خیره شد
دیانا: به به جناب اقای احمدی
خوبی؟
خوشی؟
بزار مح برم
مهراب: اره خوبم اگه نذارم بری؟؟
دیانا: مهرایبببب
مهراب: جان؟؟
دیانا: اقا دس از سرم بردارممم
مهراب: اقا من دوست دارم چرا نمیخای بفهمی؟؟
دیانا: تو مهدیسووو دارییی
مهراب: مهدیس منو نمیخادد
مهراب پس زدمو با نیکا و پانیذ در زدیم ک مهراب هم پشت سر من اومد
رفتیم تو ک استاد
یکم سرمون غر زد بعد
بعد رفتیم نشستیم سرجاهامون
پانیذ: پیسسس پیس دیااا
رومو برگردوندم ک دیدم پانیذ داره ب همون پسری ک صب باهاش دعوا کردم اشاره میکنه
یک پوز خند زدمو ب استاد نگاه کردم
کلاس تموم شد
همه بچه ها رفتن بیرون فقد منو مهراب موندیم..
داشتم میرفتم بیرون ک مهراب در کلاس بس بهم خیره شد
دیانا: به به جناب اقای احمدی
خوبی؟
خوشی؟
بزار مح برم
مهراب: اره خوبم اگه نذارم بری؟؟
دیانا: مهرایبببب
مهراب: جان؟؟
دیانا: اقا دس از سرم بردارممم
مهراب: اقا من دوست دارم چرا نمیخای بفهمی؟؟
دیانا: تو مهدیسووو دارییی
مهراب: مهدیس منو نمیخادد
۸.۰k
۱۰ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.