بیا که بر سر آنم که پیش پای تو میرم

بیا که بر سر آنم که پیش پای تو میرم
ازین چه خوش ترم ای جان که من برای تو میرم

ز دست هجر تو جان می برم به حسرت روزی
که تو ز راه بیایی و من به پای تو میرم

بسوخت مردم بیگانه را به حالت من دل
چنین که پیش دل دیر آشنای تو میرم

ز پا فتادم و در سر هوای روی تو دارم
مرا بکشتی و من دست بر دعای تو میرم

یکی هر آنچه توانی جفا به سایهٔ بی دل
مرا ز عشق تو این بس که در وفای تو میرم


#هوشنگ_ابتهاج
دیدگاه ها (۱)

به جست و جوی تو، از شب گذشته، آمده‌امهزار بادیه را، در نوشته...

غزلیات -هوشنگ ابتهاجوقت است که بنشینی و گیسو بگشایی تا با تو...

بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی...

در زمان بیماری استاد شهریار و پس از درگذشت "نیما یوشیج" ، هو...

دلم پر آتش و چشمم پرآب شد هر دو دو خانه نذر تو کردم خراب شد ...

<><><><><><><><><><>﷼ نامه ای به جهان !!گفته بودی که بیایی ت...

فرزانه صیاد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط