شاید رها شدن و تنها موندن ترسناک ترین حس دنیا باشه

شاید رها شدن و تنها موندن ترسناک ترین حس دنیا باشه
اما بیتفاوتی نسبت به رفتن آدم ها، یه حس پر از قدرته
وقتی رهام کردی و رفتی
فکر کردم جایی که وایسادم ته دنیاست
فکر میکردم دیگه نفسم در نمیاد
انگار یکی وایساده روی گلوم و میخواد خفم کنه
فکر میکردم تموم شدم
اخر کارمه
دیگه عاشق نمیشم
دیگه کسی نمیتونه مثل تو منو به وجد بیاره
دیگه هیچ کسی نمیتونه قدر تو توی قلبم جا بشه
ولی رفتنت ته دنیا نبود
اکسیژن کم نیومد
خفه نشدم
تموم نشدم
من بعد تو قوی ترین آدم روی زمین شدم
حالا یه آدم بیتفاوتم
که هر کسی بخواد بره
خودم براش چمدون میبندم

#سیما_امیرخانی
دیدگاه ها (۲)

ولی آدمای این شهرعجیب تر از چیزی بودن که فک میکردم،یروز یکی ...

برای گم شدن همیشه نباید توی کوچه پس کوچه های غربت باشی گاهی ...

همیشه اولای هر چیزی ،اولینِ هر اتفاقی قشنگ تره!مثل اولین بار...

از خانه بیرون می‌زنم، اما کجا امشب؟شاید تو می‌خواهی مرا در ک...

My sweet trouble 59✨ویو تهیونگ: کارم تموم شد برای آنیا گل خر...

پارت11رمان فیککه یهو نگاه های سنگین کشی رو روی خودم حس کردمن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط