پارت ۵
پارت ۵
برک : اوگولجان عمر اومد برو به اون بچسب.اوگولجان : باشه.پسر عموی گلمو ببین چرا انقدر ناراحتی بزار یه بوست کنم یه بوس ابدار نه ولش کن خوشت نمیاد پس یه بغل محکم.عمر : اوگولجان ولم کن.اسیه : عمر چیشده.اوگولجان : اره پسر چیشده.عمر : اسیه کیلید خونه رو میدی میرم خونه.ایبیکه : خب بمون بعد میری.عمر : ایبیکه حالم خوب نیست میخوام برم خونه.اسیه : بیا عمر کیلید خونه.اورهان : بیا یه چایی بخور وگرنه نمیزارم بری.عمر رفت نشست چایی خورد.(( خونه سوسن ))کل خانواده خونه سوسن بودن.بلیز : سوسن اومد.خوش اومدی.امید : خترم چیشده چرا گریه کردی.سوسن : چیزی نیست.چالا : یعنی چی چیزی نیست چشات از گریه قرمز شده.الاز : دختر بگو چیشده.سوسن میخوام برم فرانسه.همه هم زمان : چی.سوسن : همینی که شنیدین.چالا : چرت و پرت نگو هیجا نمیری.سوسن بدونه اینکه حرف بقیه رو گوش بده رفت وسایلاش رو جمع کنه.بلیز : الان چیکار کنیم.سوسن داره میره.چالا : نمیدونم.امید به عمر زنگ زد.اسیه : عمر کی زنگ میزنه.عمر : بابای سوسنه.امید : عمر پسرم.عمر : بله اقا امید.امید : باید سریع بری فرودگاه.عمر : چرا.امید : سوسن داره میره فرانسه.عمر : چی.باشه همین الان میرم.عمر گوشی رو قطع کرد.اسیه : عمر چیشد.عمر : سوسن داره میره فرانسه.دوروک : چی.برک : منم باهات میام.عمر : نه خودم شروع کردم خودمم باید تموم کنم.عمر رفت.(( فرودگاه )).عمر : سوسن صبر کن.سوسن : عمر من میرم.عمر : میخوام باهات حرف بزنم.سوسن : نمیخوام.عمر : سوسن.سوسن سوار هواپیما شد.(( روز بعد )) سر کلاس.همه داشتن باهام حرف میزدند که گوشی عمر زنگ خورد.عمر : بله.رئیس فرودگاه : ...
ببخشید ولی ساعت پنج دقیقه به ۱۱ پارت ۶ ، ۷ ، ۸ ، ۹ و ۱۰ رو میزارم.بازم ببخشید
برک : اوگولجان عمر اومد برو به اون بچسب.اوگولجان : باشه.پسر عموی گلمو ببین چرا انقدر ناراحتی بزار یه بوست کنم یه بوس ابدار نه ولش کن خوشت نمیاد پس یه بغل محکم.عمر : اوگولجان ولم کن.اسیه : عمر چیشده.اوگولجان : اره پسر چیشده.عمر : اسیه کیلید خونه رو میدی میرم خونه.ایبیکه : خب بمون بعد میری.عمر : ایبیکه حالم خوب نیست میخوام برم خونه.اسیه : بیا عمر کیلید خونه.اورهان : بیا یه چایی بخور وگرنه نمیزارم بری.عمر رفت نشست چایی خورد.(( خونه سوسن ))کل خانواده خونه سوسن بودن.بلیز : سوسن اومد.خوش اومدی.امید : خترم چیشده چرا گریه کردی.سوسن : چیزی نیست.چالا : یعنی چی چیزی نیست چشات از گریه قرمز شده.الاز : دختر بگو چیشده.سوسن میخوام برم فرانسه.همه هم زمان : چی.سوسن : همینی که شنیدین.چالا : چرت و پرت نگو هیجا نمیری.سوسن بدونه اینکه حرف بقیه رو گوش بده رفت وسایلاش رو جمع کنه.بلیز : الان چیکار کنیم.سوسن داره میره.چالا : نمیدونم.امید به عمر زنگ زد.اسیه : عمر کی زنگ میزنه.عمر : بابای سوسنه.امید : عمر پسرم.عمر : بله اقا امید.امید : باید سریع بری فرودگاه.عمر : چرا.امید : سوسن داره میره فرانسه.عمر : چی.باشه همین الان میرم.عمر گوشی رو قطع کرد.اسیه : عمر چیشد.عمر : سوسن داره میره فرانسه.دوروک : چی.برک : منم باهات میام.عمر : نه خودم شروع کردم خودمم باید تموم کنم.عمر رفت.(( فرودگاه )).عمر : سوسن صبر کن.سوسن : عمر من میرم.عمر : میخوام باهات حرف بزنم.سوسن : نمیخوام.عمر : سوسن.سوسن سوار هواپیما شد.(( روز بعد )) سر کلاس.همه داشتن باهام حرف میزدند که گوشی عمر زنگ خورد.عمر : بله.رئیس فرودگاه : ...
ببخشید ولی ساعت پنج دقیقه به ۱۱ پارت ۶ ، ۷ ، ۸ ، ۹ و ۱۰ رو میزارم.بازم ببخشید
۶.۵k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.