جاب هم مون

جاݪـبہ همہ مون

میخوایم یڪے باشہ

وݪـے اڪثرمون

وقتے میفهمیم

یڪے هست و دوستمون داره

جفتڪ میندازیم
دیدگاه ها (۱)

خودش گفت از موندن اما دݪـش،از احساس اون رابطہ دور بود واسہ د...

سفر نرو دݪــم گرفتہ،غم گرفتہ روزگارمرفیق روز بیقرارے،بیقرارم...

و شاید افتادن از چشمے ڪسے ڪہدوستش دارے،بزرگترین شڪست زندگے ب...

مے رفت و بہ ڪبر وناز مےگفتبے ما چہ ڪنے؟بہ ݪـابہ گفتمبنشینم و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط