آیا هنوز
آیا هنوز
با دود سیگارت حلقه که میسازی،
به انگشتهای لاغر آن زن فکر میکنی؟
آن زن که برای نوشتن از تو انگشتهایش را تراشید
و با بندبندبندِ تمام ده انگشتش نتوانست
یکذره از گرمای دستهای تورا نگه دارد
گرمای دستهای تو از دست رفتهاست
و زمستان، موهاییکه مثل دود سیگار تو سپید میشوند
و زمستان،
حلقه ی محاصره ی مرگ
که هرلحظه تنگتر میشود
و سپیدیِ موهایم، آخ! سپیدیِ موهایم
که حلقه ی میم مرگ را دور انگشتهایم پیچیدهاند
و انگشتهایم، آخ! انگشتهایم
که راز شباهتِ حلقهها را فهمیدهاند
لیلاکردبچه
با دود سیگارت حلقه که میسازی،
به انگشتهای لاغر آن زن فکر میکنی؟
آن زن که برای نوشتن از تو انگشتهایش را تراشید
و با بندبندبندِ تمام ده انگشتش نتوانست
یکذره از گرمای دستهای تورا نگه دارد
گرمای دستهای تو از دست رفتهاست
و زمستان، موهاییکه مثل دود سیگار تو سپید میشوند
و زمستان،
حلقه ی محاصره ی مرگ
که هرلحظه تنگتر میشود
و سپیدیِ موهایم، آخ! سپیدیِ موهایم
که حلقه ی میم مرگ را دور انگشتهایم پیچیدهاند
و انگشتهایم، آخ! انگشتهایم
که راز شباهتِ حلقهها را فهمیدهاند
لیلاکردبچه
۲۴۹
۰۴ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.