ممنون میشم دلنوشته ام رو بخونید و در آخر نظر بدید
ممنون میشم دلنوشته ام رو بخونید و در آخر نظر بدید
این روز ها...
تنهاییم را جشن میگیرم...
دلتنگیم را دار میزنم...
فریادم را خفه میکنم...
خاطرات را میسوزانم...
این روز ها...
اشک هایم را با بغض دلتنگی روانه میکنم...
این روز ها...
غم نبودنت را به جان میخرم...
این روز ها...
حرف های نگفته ام را زیر باران از دلم بیرون میریزم...
این روز ها...
تنهایی قدم میزنم ساحل خاطراتمان را...
این روز ها...
از تب عشقت، لرز میگیرم و از سردی نگاه آخرت، داغ میکنم...
این روزها...
بی تو میگذرد...
صبح را با یادت ظهر میکنم...
ظهر را با عکس هایت عصر میکنم...
عصر را با خاطرات روز های باهم بودنمان، پشت پنجره، شب میکنم...
و شب را هم با حصرت اشک میریزم و به صبح میرسانم...
این روز ها بی تو چنین میگذرد...
گفتم تا بدانی...
شاید کمی دلت برای این روز هایم سوخت...
شاید کمی دلت نرم شد با شنیدن حرف هایم...
شاید آمدی...
شاید هم مثل همیشه، تنها به خودت اهمیت میدهی...
واقعا نمیایی؟
شاید مردم...
شاید امروز، فرصت آخر باشد...
شاید این روز ها، روز های آخر دنیا باشد...
برگرد...
●ممنونم ازتون که وقت گذاشتین و متنم رو خوندین ... میدونم کم و کاستی زیاد داره، اما خوشحال میشم نظرتون رو راجب متنم بگین... این متن هارو خودم مینویسیم... از تخیلاتم... نمیدونم چقدر موفق بودم که متن جذابی بنویسم...بازم ممنون که وقت گذاشتین و خوندین●
این روز ها...
تنهاییم را جشن میگیرم...
دلتنگیم را دار میزنم...
فریادم را خفه میکنم...
خاطرات را میسوزانم...
این روز ها...
اشک هایم را با بغض دلتنگی روانه میکنم...
این روز ها...
غم نبودنت را به جان میخرم...
این روز ها...
حرف های نگفته ام را زیر باران از دلم بیرون میریزم...
این روز ها...
تنهایی قدم میزنم ساحل خاطراتمان را...
این روز ها...
از تب عشقت، لرز میگیرم و از سردی نگاه آخرت، داغ میکنم...
این روزها...
بی تو میگذرد...
صبح را با یادت ظهر میکنم...
ظهر را با عکس هایت عصر میکنم...
عصر را با خاطرات روز های باهم بودنمان، پشت پنجره، شب میکنم...
و شب را هم با حصرت اشک میریزم و به صبح میرسانم...
این روز ها بی تو چنین میگذرد...
گفتم تا بدانی...
شاید کمی دلت برای این روز هایم سوخت...
شاید کمی دلت نرم شد با شنیدن حرف هایم...
شاید آمدی...
شاید هم مثل همیشه، تنها به خودت اهمیت میدهی...
واقعا نمیایی؟
شاید مردم...
شاید امروز، فرصت آخر باشد...
شاید این روز ها، روز های آخر دنیا باشد...
برگرد...
●ممنونم ازتون که وقت گذاشتین و متنم رو خوندین ... میدونم کم و کاستی زیاد داره، اما خوشحال میشم نظرتون رو راجب متنم بگین... این متن هارو خودم مینویسیم... از تخیلاتم... نمیدونم چقدر موفق بودم که متن جذابی بنویسم...بازم ممنون که وقت گذاشتین و خوندین●
۱۴.۴k
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.