سناریو
سناریو
وقتی نشستی و با ذوق مثل بچه باب اسفنجی نگاه میکنی
نامی: به جای این کارا بشین کتاب بخون
جین : ° داره غذا درست میکنه ° به جای اینکه بشینی اینو نگاه کنی بیا کمک من کن هعی ...
غر غر
ا/ت : یاا جین ی روز دارم استراحت میکنم
جین : ی روز 😐
یونگی : به زور مجبورش میکنی با هات نگاه کنه که وسطاش خوابش میبره
هوسوک : اوخی کوچولووووو
جیمین : باهات میشینه نگاه میکنه
تهیونگ : یونتانو گرفته دستش و داره نگات میکنه هعی تانی میبینی انگار دوتا بچه دارم بزرگ میکنم
کوکی : شیرموز میاره و با هم نگاه میکنین
وقتی نشستی و با ذوق مثل بچه باب اسفنجی نگاه میکنی
نامی: به جای این کارا بشین کتاب بخون
جین : ° داره غذا درست میکنه ° به جای اینکه بشینی اینو نگاه کنی بیا کمک من کن هعی ...
غر غر
ا/ت : یاا جین ی روز دارم استراحت میکنم
جین : ی روز 😐
یونگی : به زور مجبورش میکنی با هات نگاه کنه که وسطاش خوابش میبره
هوسوک : اوخی کوچولووووو
جیمین : باهات میشینه نگاه میکنه
تهیونگ : یونتانو گرفته دستش و داره نگات میکنه هعی تانی میبینی انگار دوتا بچه دارم بزرگ میکنم
کوکی : شیرموز میاره و با هم نگاه میکنین
۳.۹k
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.