•وقتی اتفاقی میوفتی جلوش و دستت...•
•وقتی اتفاقی میوفتی جلوش و دستت...•
🐶 #سونگمین 🐶
(دفعه ی بعدی حتما ذهنتون رو بشورید چون من قرار نیست منحرفانه اش کنم😉😂)
بعد اینکه سینی رو از چند لیوان آیس قهوه پر کردی به سمت سونگمین و فلیکس که روی مبل نشسته بودن رفتی و سینی رو روی میز گذاشتی..ولی تا خواستی از کنار میز رد بشی پات به لبه ی میز گیر کرد و برای اینکه تعادلتو حفظ کنی یه دستت رو روی دسته ی مبل و دست دیگه ات ناخوداگاه بدون اینکه بفهمی روی پای سونگمین..دقیقا جایی که نباید گذاشتی که همین اتفاق باعث شد سونگمین ناله ای بلند بکنه
_ااااههههههیشششش ا/تتتتتت
با داد و ناله ای که کرد تازه به خودت اومدی و فهمیدی که چیکار کردی..پس سریع دستت رو برداشتی و از خجالت زیاد سرت رو پایین انداختی
&بب..ببخشیدددد
بعد سریع بلند شدی و به سمت اتاقت دویدی
_یا..یااااا
هوف کلافه ای کشید و دوباره به مبل تکیه داد
_حس کردم یه لحظه..ناقص شدم
فلیکس که تا الان گویای همه چیز بود شروع کرد به خندیدن تا حدی که داشت جر میخورد
_به چی میخندییییی
=اخه..خیلی..خوب بود..ا/ت بدبخت از خجالت آب شد
صدای خنده هاش اونقدری زیاد شده بود که تا اتاقت میومد و همین باعث شد از اتاقت بیرون بیای و داد بزنی
&یااااا نخنددددددد!!
ولی فلیکس با همون حالت از رو مبل بلند شد و به سمتت اومد
=من..(خنده)...بهتره که..شما دوتارو تنها بزارم(خنده)
بعد تو رو به سمت سونگمین هل داد و فرار کرد به سمت اتاقش
&یاااا
با هلی که بهت داد دوباره کم مونده بود روی سونگمین بیوفتی که ایندفعه سونگمین پاشد و تو رو بغلش گرفتت
_تو چقدر دست و پاچلفتی اخه
از بغلش بیرون اومدی و از اونجایی که هربار اون اتفاق بهت یاد اوری میشد داشتی از ارتباط چشمی خوداریی میکردی و به اینور و اونور نگاه میکردی
&چیزه خب..بازم..ببخشید
_میدونی که میتونی برام جبران کنی هوم؟
لبخند شیطونی زد و بلافاصله تو رو براید استایل بغلت کرد و به سمت اتاق خودش راه افتاد
&س..سونگمینننن
_هیشش میدونی کاری کردی که بخوای نخوای نمیتونم جلوی خودمو بگیرم
در اتاقش رو باز کرد و تو رو روی تخت انداخت و خودش هم روت خیمه زد تا بوسه ی عمیقی رو شروع کنه..
هایجین❥~
500 تایی شدنمون هم مبارککک🥲💖
🐶🐶🐶🐶🐶🐶🐶🐶🐶🐶🐶🐶🐶🐶🐶
#سناریو #تکپارتی #فیک #اتفاقی #سناریو_سونگمین #کیم_سونگمین #استری_کیدز #اسکیز #سناریو_استری_کیدز
#Stray_kids #SKZ #kim_Seungmin #fic
🐶 #سونگمین 🐶
(دفعه ی بعدی حتما ذهنتون رو بشورید چون من قرار نیست منحرفانه اش کنم😉😂)
بعد اینکه سینی رو از چند لیوان آیس قهوه پر کردی به سمت سونگمین و فلیکس که روی مبل نشسته بودن رفتی و سینی رو روی میز گذاشتی..ولی تا خواستی از کنار میز رد بشی پات به لبه ی میز گیر کرد و برای اینکه تعادلتو حفظ کنی یه دستت رو روی دسته ی مبل و دست دیگه ات ناخوداگاه بدون اینکه بفهمی روی پای سونگمین..دقیقا جایی که نباید گذاشتی که همین اتفاق باعث شد سونگمین ناله ای بلند بکنه
_ااااههههههیشششش ا/تتتتتت
با داد و ناله ای که کرد تازه به خودت اومدی و فهمیدی که چیکار کردی..پس سریع دستت رو برداشتی و از خجالت زیاد سرت رو پایین انداختی
&بب..ببخشیدددد
بعد سریع بلند شدی و به سمت اتاقت دویدی
_یا..یااااا
هوف کلافه ای کشید و دوباره به مبل تکیه داد
_حس کردم یه لحظه..ناقص شدم
فلیکس که تا الان گویای همه چیز بود شروع کرد به خندیدن تا حدی که داشت جر میخورد
_به چی میخندییییی
=اخه..خیلی..خوب بود..ا/ت بدبخت از خجالت آب شد
صدای خنده هاش اونقدری زیاد شده بود که تا اتاقت میومد و همین باعث شد از اتاقت بیرون بیای و داد بزنی
&یااااا نخنددددددد!!
ولی فلیکس با همون حالت از رو مبل بلند شد و به سمتت اومد
=من..(خنده)...بهتره که..شما دوتارو تنها بزارم(خنده)
بعد تو رو به سمت سونگمین هل داد و فرار کرد به سمت اتاقش
&یاااا
با هلی که بهت داد دوباره کم مونده بود روی سونگمین بیوفتی که ایندفعه سونگمین پاشد و تو رو بغلش گرفتت
_تو چقدر دست و پاچلفتی اخه
از بغلش بیرون اومدی و از اونجایی که هربار اون اتفاق بهت یاد اوری میشد داشتی از ارتباط چشمی خوداریی میکردی و به اینور و اونور نگاه میکردی
&چیزه خب..بازم..ببخشید
_میدونی که میتونی برام جبران کنی هوم؟
لبخند شیطونی زد و بلافاصله تو رو براید استایل بغلت کرد و به سمت اتاق خودش راه افتاد
&س..سونگمینننن
_هیشش میدونی کاری کردی که بخوای نخوای نمیتونم جلوی خودمو بگیرم
در اتاقش رو باز کرد و تو رو روی تخت انداخت و خودش هم روت خیمه زد تا بوسه ی عمیقی رو شروع کنه..
هایجین❥~
500 تایی شدنمون هم مبارککک🥲💖
🐶🐶🐶🐶🐶🐶🐶🐶🐶🐶🐶🐶🐶🐶🐶
#سناریو #تکپارتی #فیک #اتفاقی #سناریو_سونگمین #کیم_سونگمین #استری_کیدز #اسکیز #سناریو_استری_کیدز
#Stray_kids #SKZ #kim_Seungmin #fic
۲۰.۶k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.