Love from hate
Love from hate
پارت 2
ویو هیون
از خواب بیدار شدم باز خواب اون دیدم . باز چشام خیسه ، چرا!؟ چرا نمیتونم فراموش کنم؟ هیون پسر بسه داری خودت رو اذیت میکنی تو که میدونی دیگه هرگز اون نمیبینی چرا تمومش نمیکنی؟ فراموشش کن. توی افکارم غرق بودم که با صدا در به خودم اومدم.
ای ان : اقا برادراتون منتظره شما هستن، نمیاد؟
هیون : الان میام.
ای ان : پس من میرم با اجازه.
هیون : باشه.
رفتم حموم تا شاید بهتر شم ، بعد از حموم رفتم پایین چانگبین و هان نشته بودن و صبحونه میخوردن.
هیون : سلام صبح بخیر.
هان: سلام خوابالو . تا کی میخواستی بخوابی؟
هیون : تا هر وقت بخوام فسقلی.
هان : من فسقلی نیستم.
چانگبین: دعوا بسه. سلام هیون خوب خوابیدی؟
ای ان همون موقع اومد و سینی که توی قهوه ها مون بود گذاشت و چیند.
ای ان: اقا با من کاری ندارید؟
چانگبین: نه برو به بقیه کارات برس.
ای ان : چشم.
هیون : تو که میدونی پس نپرس.
چانگبین: باز همون خواب؟!
هیون : اهوم.
چانگبین: ای بابا بیخیال اون شو. بیا بشین کارتون دارم.
نشستم و چانگبین شروع کرد.
چانگبین: ببینید میخوام انتقام محموله هامون که باند لی نابود کرد رو بگیرم و البته بی خوابی هیون.
هان: چطوری؟
چانگبین یه لبخند شیطانی به هان زدو عکسی رو روی میز گذاشت.
چانگبین: هان باید مخ این پسر رو بزنی.
هان: بله!!! چرا اون وقت، من نمیخوام با کسی رابطه داشته باشم که دوسش ندارم.
چانگبین: از خدات هم باشه.
هان فعلا که نیست.
هیون : باز چی توی سرته.
چانگبین: این پسره برادر و جانشین لی اسمش لینو اگه مخش رو بزنی و اون عاشقت بشه میتونیم جاسوسی شون کنیم .
هیون : باز داستان من میشه که ، میخوای هان مثل من بشه؟
هان : راست میگه تازه اگه لو برم چی؟
چانگبین: نترسید بعد یه مدت خودم از هان میخوام لینو بکشه اصلا قرار همین کار کنه بعد یه مدت لینو رو میکشه.
هیون : هان زورش به یه مورچه نمیرسه ادم بکشه.
هان : من هم عضو این خانواده ام میتونم ادم بکشم تو نگران خودت باش نتونستی.
هیون : میبینیم.
هان : باشه بشین ببین.
چانگبین: عالی شد. از فردا میری دبیرستان جدید.
هان : برای چی؟؟!
چانگبین: مخ پسر رو بزنی.
ویو هان
ته دلم راضی بودم ، نمیخوام کسی رو بکشم ولی این هیون رو مخ ول منم کرد قبول نمیکردم.
هان : باشه قبول.
بعد به سمت اتاقم رفتم و منتظر حرف دیگه ای نمونم.
ادامه توی کامنت ها
پارت 2
ویو هیون
از خواب بیدار شدم باز خواب اون دیدم . باز چشام خیسه ، چرا!؟ چرا نمیتونم فراموش کنم؟ هیون پسر بسه داری خودت رو اذیت میکنی تو که میدونی دیگه هرگز اون نمیبینی چرا تمومش نمیکنی؟ فراموشش کن. توی افکارم غرق بودم که با صدا در به خودم اومدم.
ای ان : اقا برادراتون منتظره شما هستن، نمیاد؟
هیون : الان میام.
ای ان : پس من میرم با اجازه.
هیون : باشه.
رفتم حموم تا شاید بهتر شم ، بعد از حموم رفتم پایین چانگبین و هان نشته بودن و صبحونه میخوردن.
هیون : سلام صبح بخیر.
هان: سلام خوابالو . تا کی میخواستی بخوابی؟
هیون : تا هر وقت بخوام فسقلی.
هان : من فسقلی نیستم.
چانگبین: دعوا بسه. سلام هیون خوب خوابیدی؟
ای ان همون موقع اومد و سینی که توی قهوه ها مون بود گذاشت و چیند.
ای ان: اقا با من کاری ندارید؟
چانگبین: نه برو به بقیه کارات برس.
ای ان : چشم.
هیون : تو که میدونی پس نپرس.
چانگبین: باز همون خواب؟!
هیون : اهوم.
چانگبین: ای بابا بیخیال اون شو. بیا بشین کارتون دارم.
نشستم و چانگبین شروع کرد.
چانگبین: ببینید میخوام انتقام محموله هامون که باند لی نابود کرد رو بگیرم و البته بی خوابی هیون.
هان: چطوری؟
چانگبین یه لبخند شیطانی به هان زدو عکسی رو روی میز گذاشت.
چانگبین: هان باید مخ این پسر رو بزنی.
هان: بله!!! چرا اون وقت، من نمیخوام با کسی رابطه داشته باشم که دوسش ندارم.
چانگبین: از خدات هم باشه.
هان فعلا که نیست.
هیون : باز چی توی سرته.
چانگبین: این پسره برادر و جانشین لی اسمش لینو اگه مخش رو بزنی و اون عاشقت بشه میتونیم جاسوسی شون کنیم .
هیون : باز داستان من میشه که ، میخوای هان مثل من بشه؟
هان : راست میگه تازه اگه لو برم چی؟
چانگبین: نترسید بعد یه مدت خودم از هان میخوام لینو بکشه اصلا قرار همین کار کنه بعد یه مدت لینو رو میکشه.
هیون : هان زورش به یه مورچه نمیرسه ادم بکشه.
هان : من هم عضو این خانواده ام میتونم ادم بکشم تو نگران خودت باش نتونستی.
هیون : میبینیم.
هان : باشه بشین ببین.
چانگبین: عالی شد. از فردا میری دبیرستان جدید.
هان : برای چی؟؟!
چانگبین: مخ پسر رو بزنی.
ویو هان
ته دلم راضی بودم ، نمیخوام کسی رو بکشم ولی این هیون رو مخ ول منم کرد قبول نمیکردم.
هان : باشه قبول.
بعد به سمت اتاقم رفتم و منتظر حرف دیگه ای نمونم.
ادامه توی کامنت ها
۲.۹k
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.