Love from hate
Love from hate
پارت 4
فلش بگ به فردا صبح
ویو هان
با صدای ای ان از خواب بیدار شدم.
ای ان : نمیخواد بیدار شید؟بیدار شید لطفا.
هان : ( خواب الود ) ای ان جان هر کی دوست داری بزار بخوابم.
ای ان : باشه پس خودتون جواب جناب چانگبین بدید.
با شنیدن این حرف یادم اومد امروز چانگبین من میبره مدرسه جدید و نقشه رو برام میگه. از تخت مثل برق پریدم و رفتم حموم.
هان : الان میام. تو برو.
ای ان: چشم.
بعد از حموم و لباس پوشیدن رفتم پایین؛ چانگبین منتظرم وایساده بود.
چانگبین: هان بیا دیگه دیر میشه.
هان: باشه ببخشید.
سوار ماشین شدم توی راه چانگبین نقشه رو برام گفتم ازم خواست مراقب خودم باشم. ولی واقعا نگرانم معمولا من توی کاری مافیا هیچ کاری نمیکردم در حدی که اگه ندوننمنوجود دارم هم تعجبی نداره.
هان : فکر کنم رسیدیم نه؟
چانگبین : جواب داد اره اینجا مدرسه جدید ته.
هان : باشه ممنون رسوندیم.
خواستم پیاده بشم که چانگبین دستم گرفت. با تعجب بهش نگاه کردم.
چانگبین : هان مراقب باش و عاشق لینو نشو میدونی که قرار بمیره پس از الان یه مرده بدونش.
باکلمه مرده حس غمگین بهم دست داد یعنی من واقعا قرار بکشمش؟ یعنی من واقعا میتونم قاتل باشم؟ باید باشم.
هان : باشه.
چانگبین : افرین برو خوش بگذره.
بعد از خداحافظی با چانگبین رفتم داخل مدرسه؛ به دفتر مدیر رفتم تا اعلام حضور کنم.
بعد هم رفتم به سمت کلاسی که بهم گفت. کلاس واقعا قشنگ بود. وای بچه های شرور داشتم این کاملا معلوم بود. به سمت من چیزی پرت کردن من از شک نتونستم حرکت کنم. یکی هلم داد و اون چیز که پرتاب کردن به اون خورد.
پسری که اون پرتاب کرده بود : لی..... نو... بب.. خخ.. شید. غغ... لط... کردم.
لینو: باید قبل زدن فکرش رو میکردی.
بعد به سمت پسر رفت و اون کتک زد. بعد به سمت من اومد من هنوز از شک رو زمین بودم.
لینو: خوبی؟ من لی مینهو ام ولی همه بهم میگن لینو تو هم همین رو بگو.
دستش رو داز کرد تا بگیرم بلند شم. من دستش رو گرفتم.
هان : ممنونم. خوشبختم.منم هوانگ جیسونگ ام ولی همه من هان صدا میکنن .
لینو: هم جیسونگ هم هان اسما قشنگی اند. خوش اومدی.
هان : ممنونم.
با اومدن معلم حرفا مون رو تموم کردیم وارد کلاس شدیم . بعد از معرفی خودم معلم بهم خوش امد گفت.
معلم : بچه ها کی میخواد مدرسه رو به هان نشون بده.
لینوو چندتا پسر دیگه دست کردن .
(ادامه در کامنت ها)
پارت 4
فلش بگ به فردا صبح
ویو هان
با صدای ای ان از خواب بیدار شدم.
ای ان : نمیخواد بیدار شید؟بیدار شید لطفا.
هان : ( خواب الود ) ای ان جان هر کی دوست داری بزار بخوابم.
ای ان : باشه پس خودتون جواب جناب چانگبین بدید.
با شنیدن این حرف یادم اومد امروز چانگبین من میبره مدرسه جدید و نقشه رو برام میگه. از تخت مثل برق پریدم و رفتم حموم.
هان : الان میام. تو برو.
ای ان: چشم.
بعد از حموم و لباس پوشیدن رفتم پایین؛ چانگبین منتظرم وایساده بود.
چانگبین: هان بیا دیگه دیر میشه.
هان: باشه ببخشید.
سوار ماشین شدم توی راه چانگبین نقشه رو برام گفتم ازم خواست مراقب خودم باشم. ولی واقعا نگرانم معمولا من توی کاری مافیا هیچ کاری نمیکردم در حدی که اگه ندوننمنوجود دارم هم تعجبی نداره.
هان : فکر کنم رسیدیم نه؟
چانگبین : جواب داد اره اینجا مدرسه جدید ته.
هان : باشه ممنون رسوندیم.
خواستم پیاده بشم که چانگبین دستم گرفت. با تعجب بهش نگاه کردم.
چانگبین : هان مراقب باش و عاشق لینو نشو میدونی که قرار بمیره پس از الان یه مرده بدونش.
باکلمه مرده حس غمگین بهم دست داد یعنی من واقعا قرار بکشمش؟ یعنی من واقعا میتونم قاتل باشم؟ باید باشم.
هان : باشه.
چانگبین : افرین برو خوش بگذره.
بعد از خداحافظی با چانگبین رفتم داخل مدرسه؛ به دفتر مدیر رفتم تا اعلام حضور کنم.
بعد هم رفتم به سمت کلاسی که بهم گفت. کلاس واقعا قشنگ بود. وای بچه های شرور داشتم این کاملا معلوم بود. به سمت من چیزی پرت کردن من از شک نتونستم حرکت کنم. یکی هلم داد و اون چیز که پرتاب کردن به اون خورد.
پسری که اون پرتاب کرده بود : لی..... نو... بب.. خخ.. شید. غغ... لط... کردم.
لینو: باید قبل زدن فکرش رو میکردی.
بعد به سمت پسر رفت و اون کتک زد. بعد به سمت من اومد من هنوز از شک رو زمین بودم.
لینو: خوبی؟ من لی مینهو ام ولی همه بهم میگن لینو تو هم همین رو بگو.
دستش رو داز کرد تا بگیرم بلند شم. من دستش رو گرفتم.
هان : ممنونم. خوشبختم.منم هوانگ جیسونگ ام ولی همه من هان صدا میکنن .
لینو: هم جیسونگ هم هان اسما قشنگی اند. خوش اومدی.
هان : ممنونم.
با اومدن معلم حرفا مون رو تموم کردیم وارد کلاس شدیم . بعد از معرفی خودم معلم بهم خوش امد گفت.
معلم : بچه ها کی میخواد مدرسه رو به هان نشون بده.
لینوو چندتا پسر دیگه دست کردن .
(ادامه در کامنت ها)
۳.۴k
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.