آنچنانی که آمدی گفتم

آنچنانی که آمدی گفتم
ماندنش را به ناز می‌خواهد
دست بردم که آسمانت را ..
عشق آغوشِ باز می‌خواهد
.
سخت مشغولِ ماندنت بودم
قصد کردم بهارِ من باشی
مزه کردم دهانِ سرخت را
تا همیشه انارِ "من" باشی
.
مادرم از تو با خبر شده بود
بوسه هایی به روی پیرُهنم ..
قول دادم که با ادب باشم
حرف های نشُسته ای نزنم ..
.
فکر کردم به لحنِ لبخندت
این تصور که دلبری بلدی !
آسمان آسمان بغل داری ..
عاشقی های بهتری بلدی ...
.
دوستت دارم و حواست هست
مثلِ معشوقه های قاجاری
در تنت باغ های سیب و انار
دست از بوسه برنمی‌داری ...
.
.
سال ها از تبِ تو می‌گذرد
من همانم که با دلت شادم
گر جهانی که رفته برگردد
دل به غیر از خودت نمی‌دادم ...
.
. #مریم_قهرمانلو
دیدگاه ها (۲)

اصل این بود که عاشقم بمانی ..تا سالهای بعد از دوست داشتنمان،...

.آدم هایی که آخرین سانس به سینما می روند نمیتوانند آدم های م...

.تو حواست پیِ تسکینم نیستکه چشام پشتِ تو هی تر میشههرشب از د...

.به او که فکر می کردم،ناخودآگاه عطری خنک و گیرا در ذهنِ مشام...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

پرسیدم: «چند تا منو دوست نداری؟»روی یک تکه از نیمرو، نمک پاش...

تک پارتی درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط