تو به من خندیدی

🕯
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید

تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی
و هنوز ...
سال ها هست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
ومن اندیشه کنان٬ غرق این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت ؟!

#حمید_مصدق
دیدگاه ها (۱)

گاهآدمی تنهاتر از آن است که سکوتش می‌گوید...گاهتنــهایی، تنه...

جای قیچی به پرم مانده... دلم می سوزدهر چه مرهم بگذاری به پرم...

دلم می‌خواست یک نفر آرام و شمرده توی گوشم زمزمه می کرد: "دنی...

من به تشییع دلم ناله کنان می گریمتو به این برزخِ بدآورِیَم خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط