دلم میخواست یک نفر آرام و شمرده توی گوشم زمزمه می کرد

دلم می‌خواست یک نفر آرام و شمرده توی گوشم زمزمه می کرد: "دنیا بی ارزش نیست. سخت نیست، پوچ هم نیست. داری خواب می‌بینی..."
من خواستم و او گفت. او گفت: "دنیا بی ارزش نیست. سخت نیست، پوچ هم نیست. داری خواب می بینی..." من باورم شد. باورم شد که دارم خواب می بینم. این چشم های خیس را. این شب سرد و اندوهناک را... همه اش یک کابوس ست...بیدار می شوی و یادت می رود که تنهایی چقدر سخت بود. دروغ چقدر درد داشت. یادت می‌رود که حرف‌ها فقط حرف هستند و نباید باورشان کرد. یادت می‌رود که هیچ چیز ارزش ندارد. همه اینها یادت می‌رود. داری خواب می‌بینی.

📚 دسته دلقک‌ها
#لویی_فردینان_سلین
دیدگاه ها (۲)

🕯 تو به من خندیدی و نمی دانستیمن به چه دلهره از باغچه همسایه...

گاهآدمی تنهاتر از آن است که سکوتش می‌گوید...گاهتنــهایی، تنه...

من به تشییع دلم ناله کنان می گریمتو به این برزخِ بدآورِیَم خ...

هر فصل به فصل دیگری می خندد و می گذرد....تو نیستی که ببینی ت...

نمی دانیمردانی هستند که هیچ چیز آنها را از خود‌ بی‌خود نمی ک...

آنها که از کوه ها مستحکم تر اند

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط