چشمانم را بستم

چشمانم را بستم
عطرم را به بینی ام نزدیک کردم
همان عطری که موقع دیدنت
میزدم....
پس واقعیت دارد
میگویند
باعطر ها
خاطرات را دوباره دوره میکنیم....
من از دیروز تا به حال چند بار به گذشته ی با تو رفتم و برگشتم ...
دیدگاه ها (۲)

چشمت بلای جان وتو از جان عزیز ترای جان فدای چشم تو با قصدِ ج...

آدم ها همه می پندارند که زنده اند؛برای آنها تنها نشانه ی حیا...

دلم گاهی آنقدر میگیرد....که...احساس میکنم دنیا هم بیاید باز ...

خودت فکر میکنی کدومشون هستی؟- آدم‌های بزرگ درباره ایده ها سخ...

×نمیدونم نمیدونم آبجی .نگران . +.کم کم داشتم از حال میرفتم ا...

برادرای هایتانی پارت ۱۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط