نمیدونم نمیدونم آبجی نگران

×نمیدونم نمیدونم آبجی .نگران .
+.کم کم داشتم از حال میرفتم اگه اگه اون کوک بود چی .
+دیدم یکی با کلاه مشکی نشست کنارم تو ماشین
-سلام بیب
+کوکی. ذوق فراوان.
+فکر کردم م...
-بغلش کردم میدونستم فکر میکردم من مردم ولی دیگه تموم شد یهو دیدم ا.ت دیگه حرف نمیزنه از حال رفته بود به راننده گفتم سریع تر برونه
رسیدیم برآید بغلش کردم بردمش داخل دکتر رو خبر کردم
( بعد معاینه )
#حالشون خوبه ولی بخاطر ترس زیاد از حال رفتن بدنشون خیلی ضعیف شده بهتره زیاد سره پا واینستن
-اوکی میتونی بری
#با اجازه
-کنار ا.ت نشسته بودم رو تخت و سرش رو نوازش میکردم باهاش حرف میزدم
-ا.ت اگه اتفاقی برات می‌افتاد چی ؟ چرا مراقب خودتون نیستی؟ من اندازه ی یه دنیا دوستون دارم اما لطفا بیشتر مراقب باش
-بلند شدم و رفتم آب خوردم و برگشتم
+(نمیدونم چیشد یدفعه چشامو باز کردم کوک رو دستم عین خرگوش خوابیده بود )
+وای باورم نمیشه چجوری از اون ارباب سرد اینجوری شدی باهام میبینی دخترم بابات رو اییی خدایا اون نقشش داشت سکتم میداد
-کم کم چشامو میخواستم باز کنم که دیدم ا.ت داره حرف میزنه پس چشامو بستم گوش دادم خب آره حق داشت واقعا نقشم سکته دادنی بود
-ا.ت بیدار شدی . خوابالو .
+نه داری با روحم حرف میزنی
-اذیتم نکن
+من یا تو اقای جئون
-مگه من چیکار کردم .
+وا بزار به هیون زنگ بزنم ببینم فکر کنن عمم داشت اون نقشه رو می‌کشید به من فکر نکرد و داشت سکتم میداد
-الان که سالمم
+من خوب نیستم
-چی؟ چرا ؟ درد داری ؟
+واقعا خدا موقع ی افریدنت یادش رفت بجای نخود تو اون سرت مغز بزاره
(+بلند شدمو رفتم صبحونه درست کردم کوک هم رفت حموم و ۱۰ دقیقه ای برگشت گفتم یکم اذیتش کنم پس باهاش قهر کردم)
(-ا.ت رفت پایین میدونستم نقشه کشیده با من قهر کنه ولی من میدونم چجوری خرش کنم رفتم حموم و رفتم پایین )
-مادر و دختری چی درست کردین؟
+دخترت که هنوز نیومده من درست کردم و پنکیک .سرد


ببینید چقدر زیاد گذاشتم بعد شما نه لایک میکنید و نه کامنت میزارین 😭)
دیدگاه ها (۲)

❤️🇮🇷

=ب ی ب ی گ ر ل ٪ اه ددی اومدی -پس بخاطر همین هر شب دیر میومد...

من و دوستام سر کلاس

"سرنوشت "p,35..ساعت ۳ صبح .....با حس باد سردی چشمامو باز کرد...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط