پارت ۱۶
پارت ۱۶
(از زبان جیمین)
خب رسیدیم بریم خونه ای ک خریدم
ات: دلم برا جیمین تنگ شد
جی هون: مامان
ات: جانم پسرم
جی هون: بابا کی میاد خونه؟!
ات: نمیدونم
(از زبان جیمین)
رفتم به ماموریت همش تو فکر ات و جی هون بودم ک حواسم نبود تیر خوردم(الهی کسی ک جیمین رو زد ذلیل بشه)
بادیگارد: بهتره برای خانوم زنگ بزنیم
(مکالمه بین ات و بادیگارد)
بادیگارد: خانوم ببخشید میخوام یچیزی بهتون بگم فقط نترسید
ات: چ...چی شده جیمین چیزیش شده؟!
بادیگارد: ا...اره متاسفانه آقای پارک تیر خوردن
ات: چ.....چییی؟!
ات: کجاش تیر خورددد؟!
بادیگارد: شکمش(البته خدا نکنه)
ات: زندس
بادیگارد: متاسفم ولی فکر نکنم
ات: چ....چی؟!
ات: زندگیمو ازم گرفتنن؟!
ات: ازشون انتقام میگیرم خودشون باید همینطوری کشته بشن
و بعد گوشی رو قطع کرد
(از زبان ات)
چ...چرا جیمینو ازم گرفتین الان به جی هون بگم یا نه؟!
ات: جی هون پسرم
جی هون: بله مامان
ات: بیا میخوام یچیزی بهت بگم فقط شوکه نشو
جی هون: اومدم
ات: راستش بابات تیر خورد
جی هون: چ...چی؟!
جی هون: شوخی میکنی؟!
جی هون: کجاش تیر خورد؟!
ات: به شکمش
جی هون: زندس؟!
ات: متاسفم ولی نه
جی هون: چ...چییی؟!
جی هون: بابام مرددد؟!
ات: آره
و ات گریه میکنه و جی هون هم گریه میکنه
جی هون: مامان
ات: جونم
جی هون: فردا بریمم ازشون انتقام بگیریم؟!
ات: فردا نه البته فردا بریم ولی باید برای انتقام شکنجه هم بشن
جی هون: ارع فکر خوبیه
پارت ۱۷ رو فردا میزارم فرزندانم:)
(از زبان جیمین)
خب رسیدیم بریم خونه ای ک خریدم
ات: دلم برا جیمین تنگ شد
جی هون: مامان
ات: جانم پسرم
جی هون: بابا کی میاد خونه؟!
ات: نمیدونم
(از زبان جیمین)
رفتم به ماموریت همش تو فکر ات و جی هون بودم ک حواسم نبود تیر خوردم(الهی کسی ک جیمین رو زد ذلیل بشه)
بادیگارد: بهتره برای خانوم زنگ بزنیم
(مکالمه بین ات و بادیگارد)
بادیگارد: خانوم ببخشید میخوام یچیزی بهتون بگم فقط نترسید
ات: چ...چی شده جیمین چیزیش شده؟!
بادیگارد: ا...اره متاسفانه آقای پارک تیر خوردن
ات: چ.....چییی؟!
ات: کجاش تیر خورددد؟!
بادیگارد: شکمش(البته خدا نکنه)
ات: زندس
بادیگارد: متاسفم ولی فکر نکنم
ات: چ....چی؟!
ات: زندگیمو ازم گرفتنن؟!
ات: ازشون انتقام میگیرم خودشون باید همینطوری کشته بشن
و بعد گوشی رو قطع کرد
(از زبان ات)
چ...چرا جیمینو ازم گرفتین الان به جی هون بگم یا نه؟!
ات: جی هون پسرم
جی هون: بله مامان
ات: بیا میخوام یچیزی بهت بگم فقط شوکه نشو
جی هون: اومدم
ات: راستش بابات تیر خورد
جی هون: چ...چی؟!
جی هون: شوخی میکنی؟!
جی هون: کجاش تیر خورد؟!
ات: به شکمش
جی هون: زندس؟!
ات: متاسفم ولی نه
جی هون: چ...چییی؟!
جی هون: بابام مرددد؟!
ات: آره
و ات گریه میکنه و جی هون هم گریه میکنه
جی هون: مامان
ات: جونم
جی هون: فردا بریمم ازشون انتقام بگیریم؟!
ات: فردا نه البته فردا بریم ولی باید برای انتقام شکنجه هم بشن
جی هون: ارع فکر خوبیه
پارت ۱۷ رو فردا میزارم فرزندانم:)
۸.۴k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.