معشوقه دشمن
معشوقه دشمن
P³¹
ساعت ۱۱:۰۳ صبح بود.تو اتاقش درحال پذیرش پرونده ها بود.
اخه مرتیکه این همه پرونده اسلحه میخوای چیکار(تقریباً اروم)
همون لحظه در باز شد.سرشو با سرعت بالا اوورد که ببینه کی اومده.تهیونگ بود.گفته بود میاد دنبالش تا برن بیمارستان
÷من نشنیدم به جونگکوکم نمیگم
سلام؟چی رو نمیگی؟
÷که داری فحشش میدی چرا اینقدر پرونده داری
ای وای.شنیدی
تهیونگ دستاشو بالا اوورد.
÷بهش نمیگم،منم برام سواله
🤧😅
÷خب حالا دیگه کاراتو بکن بریم
بیمارستان؟
÷اوهوم
خب...باشه میرم اماده بشم
÷پایین منتظرتم
توی اتاقش رفت.یه نفس عمیق کشید.انگار ضربان قلب گرفته بود
بزرگترین ترسش،خراب شدن ماموریتش بود.همیشه با پدرش تو لج بود اما همیشه هم میخواست خودشو بهش ثابت کنه.به هر حال خود هیونا باعث مرگ مامانش شد.با فکر کردن به اینا حالش بدتر شد و استرس بیشتری بهش منتقل شد.چند بار متوالی نفس عمیق کشید تا یکم حجم استرسش کم بشه.
کاراشو کرد(عکسشو میزارم) و قدم هاشو به سمت طبقه پایین این عمارت هدایت کرد.تهیونگ داشت با یکی از بادیگارد ها حرف میزد و میخندید.چطور اوت ادم سرد و سنگ،این دوستایی رو داره که با همه راحت ارتباط برقرار میکنن.
تهیونگ
÷بریم؟
بریم
...
تموم شد؟
÷اره پاشو
نوار قلب رو ازش گرفته بود و فهمید تشخیصش درست بوده.اون یه بیماری قلبی داشت و البته خفیف بود و اگه درمان مرتب انجام میشد احتمال اینکه در اینده حالش خوب بشه زیاد بود.
از روی تخت بلند شد و کفش هاشو پوشید.
خب؟چیشد؟
÷عا...هیونا....نمیدونم چجوری باید بهت بگم اما...
کلمهی " اما " درد بدی داشت.یه لخظه از خودش نا امید شد.یعنی همونجور که فکر میکرد بود؟
÷اما خب...یه بیماری قلبی خیلیییی کوچولو و خفیف داری که با مصرف دارو خوب میشه
یعنی چی؟
÷ببین.برات دارو مینویسم میدم برن برات بخرن.هر روز باید بخوریشون که زودتر سلامتتو بدست بیاری
یعنی...خوب میشه؟
÷اره معلومه!
÷[نمیشه ۱۰۰ درصد گفت هیونا]
مثلا چقدر طول میکشه تا کامل خوب بشم
÷نمیدونم نمیشه قطعی گفت اما حدودا اگه هرروز مصرف کنی میشه یک سال دیگه
یک سال!
شوخی خوبی نبود.اره.پارک هیونا در اثر بیماری قلبی گند زد به یکی از مهمترین ماموریت ها!
دقیقا همونی بود که فکرشو کرده بود
یعنی دیگه نمیتونم تو باند باشم؟
÷چرا نتونی؟ چیز بدی نیست و قرار نیست اصلا حسش کنی
خب جونگکوک...
÷باهاش حرف زدم قبلا.مشکلی نیست
...
خب برای پارت بعدی لایکا رو به ۳۰ برسونید کامنتا هم ۲۰
واقعا نسبت به فالوورا شرط کمیه
P³¹
ساعت ۱۱:۰۳ صبح بود.تو اتاقش درحال پذیرش پرونده ها بود.
اخه مرتیکه این همه پرونده اسلحه میخوای چیکار(تقریباً اروم)
همون لحظه در باز شد.سرشو با سرعت بالا اوورد که ببینه کی اومده.تهیونگ بود.گفته بود میاد دنبالش تا برن بیمارستان
÷من نشنیدم به جونگکوکم نمیگم
سلام؟چی رو نمیگی؟
÷که داری فحشش میدی چرا اینقدر پرونده داری
ای وای.شنیدی
تهیونگ دستاشو بالا اوورد.
÷بهش نمیگم،منم برام سواله
🤧😅
÷خب حالا دیگه کاراتو بکن بریم
بیمارستان؟
÷اوهوم
خب...باشه میرم اماده بشم
÷پایین منتظرتم
توی اتاقش رفت.یه نفس عمیق کشید.انگار ضربان قلب گرفته بود
بزرگترین ترسش،خراب شدن ماموریتش بود.همیشه با پدرش تو لج بود اما همیشه هم میخواست خودشو بهش ثابت کنه.به هر حال خود هیونا باعث مرگ مامانش شد.با فکر کردن به اینا حالش بدتر شد و استرس بیشتری بهش منتقل شد.چند بار متوالی نفس عمیق کشید تا یکم حجم استرسش کم بشه.
کاراشو کرد(عکسشو میزارم) و قدم هاشو به سمت طبقه پایین این عمارت هدایت کرد.تهیونگ داشت با یکی از بادیگارد ها حرف میزد و میخندید.چطور اوت ادم سرد و سنگ،این دوستایی رو داره که با همه راحت ارتباط برقرار میکنن.
تهیونگ
÷بریم؟
بریم
...
تموم شد؟
÷اره پاشو
نوار قلب رو ازش گرفته بود و فهمید تشخیصش درست بوده.اون یه بیماری قلبی داشت و البته خفیف بود و اگه درمان مرتب انجام میشد احتمال اینکه در اینده حالش خوب بشه زیاد بود.
از روی تخت بلند شد و کفش هاشو پوشید.
خب؟چیشد؟
÷عا...هیونا....نمیدونم چجوری باید بهت بگم اما...
کلمهی " اما " درد بدی داشت.یه لخظه از خودش نا امید شد.یعنی همونجور که فکر میکرد بود؟
÷اما خب...یه بیماری قلبی خیلیییی کوچولو و خفیف داری که با مصرف دارو خوب میشه
یعنی چی؟
÷ببین.برات دارو مینویسم میدم برن برات بخرن.هر روز باید بخوریشون که زودتر سلامتتو بدست بیاری
یعنی...خوب میشه؟
÷اره معلومه!
÷[نمیشه ۱۰۰ درصد گفت هیونا]
مثلا چقدر طول میکشه تا کامل خوب بشم
÷نمیدونم نمیشه قطعی گفت اما حدودا اگه هرروز مصرف کنی میشه یک سال دیگه
یک سال!
شوخی خوبی نبود.اره.پارک هیونا در اثر بیماری قلبی گند زد به یکی از مهمترین ماموریت ها!
دقیقا همونی بود که فکرشو کرده بود
یعنی دیگه نمیتونم تو باند باشم؟
÷چرا نتونی؟ چیز بدی نیست و قرار نیست اصلا حسش کنی
خب جونگکوک...
÷باهاش حرف زدم قبلا.مشکلی نیست
...
خب برای پارت بعدی لایکا رو به ۳۰ برسونید کامنتا هم ۲۰
واقعا نسبت به فالوورا شرط کمیه
- ۸.۶k
- ۲۴ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط