بی اعتمادی وحشتناک ترین کابوس دنیاست

بی اعتمادی وحشتناک ترین کابوس دنیاست...
خودت را در عکس های قدیمی ات نگاه میکنی.
چقدر عادت داشتی زود ببخشی...
نه به زمانه خرده میگرفتی نه به آدم هایش...
اما خواستن هایی که با رفتن در گور خاطراتت دفن شد...
انتظارهایی که با نرسیدن عزادارت کرد...
امیدی که با خستگی مرد و بی اعتمادی را در گور چشم هایت کاشت؛تو را تبدیل به آدمی کرد که دیگر بجا نمی آوری اش...
شاید مثل گذشته زود ببخشی و به کسی خرده نگیری اما یک جای زندگی ات عجیب میلنگد...
اینقدر خودت را نادیده گرفتی که دلت میخواهد این منی که نیستی را بالا بیاوری...
مثل قسمت های زندگی ات که در گودال تنهایی فرو رفتند و تورا لحظه به لحظه از آدم ها دور تر کردند.
و چه سخت است رسیدن به این حقیقت تلخ که  لا به لای هر خوشی که میتوانستی داشته باشی یک زندگی بدهکار تنهایی هایت هستی.
و چه هیولای بی اعتمادی شدی بین آدمک های پوشالی...
دیدگاه ها (۱۱)

برای همه مان،یک روزهایی هستند که می نشینیم کنج اتاق و همانطو...

توی مخاطب های گوشیتیه شماره بوده که یه روزی برات از همه مهم ...

ما آدمهایی نبودیمکه یکی را بدرقه نکردهدر را رویِ دیگری باز ک...

آدم های اولین رابطه مان هرگز قابل بخشش نیستند! آنها ما را به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط