مرا به گریه چو ابر بهار مشغله ایست

مرا به گریه چو ابر بهار مشغله ایست

که بر کویر ترک خورده آب تسکین است

برای شعر و غزل نیست حاجت مضمون

که سوژه های من از سوز عشق تامین است

نه سر به زیری عاشق ز شرمساری نیست

سر درخت پر از بار میوه پایین است

اگر چه سیلی دریا به گوش صخره رسید

سکوت صخره ولی انتقام سنگین است

به منع باده ، بهشتی نمی شود زاهد

دعای خیر تو در این زمانه نفرین است


#ستایش_قلب_سربی
#عاشقانه
...♡...
دیدگاه ها (۰)

هرچه ڪردے بادل زردم..نوشتم بیخیال...گفته بودے بر نمیگردم.. ن...

«می‌خزم در لابه‌لای کلماتمی‌خواهم در تاریخرسم زنی باشمکه موه...

ﭼﻤﺪﺍﻥ ﺩست ﺗﻮ ﻭ ﺗﺮﺱ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ اﯾﻦ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰ ترﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﻏﻤ...

من با هیچ کاربری مشترک نیستم لطفا سوال نفرمایید خیال بعضی ها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط