میخزم در لابهلای کلمات

«می‌خزم در لابه‌لای کلمات
می‌خواهم در تاریخ
رسم زنی باشم
که موهایش را سنگسار کرده‌اند
اندامش را
زنانگی‌هایش را
متأسفم «رفیق»
به کودکی‌هایی که بوی خون
بوی تابوت
بوی باروت می‌دهد
تنم را بو بکشید
کافور می‌ریزید از من
می‌ترسم از فردا
سرم را ببرند.»

#ستایش_قلب_سربی
دیدگاه ها (۰)

نه در این بی کسی ام بوی کسی می آیدنـه در ایـــن بــی‌نفسی هم...

تــمــام چــیــزے ڪــه بــایــداز زنــدگــے آمــوخــتــتــنـ...

هرچه ڪردے بادل زردم..نوشتم بیخیال...گفته بودے بر نمیگردم.. ن...

مرا به گریه چو ابر بهار مشغله ایستکه بر کویر ترک خورده آب تس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط